سوئد، قرن سيزدهم. « كارين » ( پترسون ) دختر نازپرورده و باكرهى ملاك ثروتمند، « تور » ( فون سيدو )، قرار است براى روشن كردن شمع به نذر مريم مقدس به كليسا برود. اما در جنگل، چوپانان « كارين » را مورد هتك حرمت قرار مىدهند و سپس او را به قتل مىرسانند...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
چشمه ی باکره ی برگمان رو باید بارها دید,فقط به این جمله اکتفا میکنم که در این فیلم چنان هتک حرمت آزار دهنده ای رو شاهد خواهید بود که شاید تنها جاری شدن چشمه ای زلال بتونه مرحمی بر قلب زخم خورده ی مخاظب برگمان باشه...
بررسی فیلم چشمه ی باکرگی
دریده شدن معصومیتی که از پیش در درون فروپاشی نسبت ها، تدارک دیده شده بود
آن آتش شروری که در آغاز فیلم با دمیده شدن روشن می شود از پیش...
آن آتش از پیش پتانسیلش در نفرت به بیان نیامده ی اینگری نسبت به کارین وجود داشت.
آن آتش از پیش پتانسیاش در کابوس هنوز تحقق نیافته ی مادر (مارِتا) در باب دخترش وجود داشت.
آن آتش از پیش پتانسیلش در احساس به بیان نیامده ی پدر(تور) به دخترش وجود داشت.
آن آتش از پیش پتانسیلش در اغواگری کارین با لباس های زرینش( که تنها او را دلربا تر می کرد) وجود داشت.
تنها توسط سه جوان بزچران، آن آتش، تحقق خارجی پیدا می کند و درون همه را رسوا می کند.
آن چشمه ی تطهیر کننده ای که در پایان فیلم می جوشد و آتش را خاموش می کند از پیش...
آن چشمه از پیش در خلوص و پاکی ای که در سیر فیلم اینگری با تجربه درونی دست یافته بود، وجود یافت.
آن چشمه از پیش در اعتراف نابهنگام مارتا به تور در باب حسادتش میان دختر و پدر، وجود یافت.
آن چشمه از پیش در پاکسازی پدر با ضربه ترکه ها به بدنش و انتقام از احساس خودش( با کشتن آن سه مرد) وجود یافت.
آن چشمه از پیش در از دست رفتن لباس های زرین ،غرور، اغواگری کارین و هراسش در تقطیع نگاه ها، وجود یافت.
تنها جوشش چشمه ی انضمامی در پایان فیلم، درون متحول شده ی شخصیت ها را جاری می کند.
این فیلم یعنی سینما، یعنی قدرت مدیوم سینما، یعنی هنر سینما ،یعنی استادیه برای همیشه تکرار نشدنی برگمان
احساس میکنم بعضی از دوستان الکی میان و تعاریف و تمجید میکنند
درواقعا انگاری مد بازیه ,امروز برگمان مد هست و فردا فلینی و پس فردا تارکوفسکی و پازولینی و...
دارم پیش خودم فکر میکنم اگر واقعا دوستان ما اینقدر یه چیزائی رو میبینن که بقیه نمیبینن پس چرا وضع کشورمان این گونه است!
پس چرا در رفتارتان نشانی از عرفان برگمانی مشاهده نمیشود
درباره فیلم: اساسا در بعضی اثار برگمان دیدگاه مذهبی خواص خودش رو میتونید مشاهده کنید که ممکنه برای بعضی دوستان خوشایند نباشه
این فیلم داستان بسیار ساده و سر راستی دارد که برگرفته از یک باور اندکی! مذهبیست.
در طول فیلم احساس میکنی که داره از جووانی بوکوچا داستانی رو میخونی , البته نه یکی از داستان های شاهکارشو!
دوستان در بعضی مواقع واقعا اغراق میکنند
در تایید و تکمیل عرایض دوست و برادر گرانقدرم جناب ملک زاده عزیز...
خطر اسپیول داستان!!
شاهکار چشمه ی باکره یکی از بهترین نمونه های تاثیر پذیری استاد برگمان از آرا و نظرات فروم کبیر است.....
نظریات فروم در باب جوهره ی انسان و اومانیزم با محوریت خدا به شدت به صورت اله مان های تکنیکی در فرم فیلم به چشم میان...... در فیلم چه شخصیت کارن و چه اون سه ولگردی که بهش تجاوز میکنند و اون رو به قتل میرسونند هر دو به یک اندازه انسان فرض شده اند. و حتی وقتی ثور پدر خانواده اون بچه کوچک ولگرد رو میکشه ناراحت میشیم و به همان اندازه که برای کارین ناراحت شدیم برای به اصطلاح بدمن های فیلم هم دلسوزی میکنیم....
فروم معتقده که انسان تنها در بخش کوچک و بازه های مشخص میتواند تغیر کند و تز نیروهای گریز ناپذیر جامعه رو بر همین مبنا بنا میکنه و به خاطر همین شرایط اجتماعیه که ولگرد ها باید ولگرد باشند و پولدار ها پولدار و این گریز ناپذیره اما هردو به یک اندازه انسانند و اون ولگرد ها میتونستند در لحظه ی آخر از قتل کارن صرف نظر کنند و باعث اون تغیر کوچک در خودشون بشند که متاسفانه واقعیت مثل قصه ها خوش نیست....
دیالوگ منتخب من : خدایا تودیدی که کودکم را کشتند و من هم انتقام از کودکی دیگر گرفتم اما جلوی هیچکدام را نگرفتی ... خدایا درکت نمی کنم ... با این وجود اما تقاضای بخشش دارم ...
فیلم پر از لحظه های تکان دهنده که چون سیلی های پی در پی فرود میان . پایان فیلم عجیب بود! شماتت و بازخواست دردناک یک پدر از پا درآمده رو بخدا و نذری که بیشتر به یک ریشخند شباهت داره. ریشخند به خدایی که همیشه در تمام لحظه های وقوع فجایع در جهان سکوت میکنه و اینبار ترسان و مستاصل پشت تخته سنگی کنار اینگری پنهان میشه تا حادثه واقع بشه. من هم این خدا رو درک نکردم!
برگمان فقط اسم بزرگ کرده اونم در زمان خودش . ولی یه بیننده ی آگاه و حرفه ای گول این حرفا رو نمی خوره
خوب