مردی در حال انجام یک بازی شطرنج با مظهر مرگ که برای ستاندن جان او آمده است، به دنبال جوابی برای سوالاتش در مورد زندگی، مرگ و وجود خدا می گردد.
مردی در حال انجام یک بازی شطرنج با مظهر مرگ که برای ستاندن جان او آمده است، به دنبال جوابی برای سوالاتش در مورد زندگی، مرگ و وجود خدا می گردد.
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
فیلم های اینگمار برگمان سفره ای است که هرکس به اندازه وسع خویش از آن بهره میبرد
وای وای وای!
همون اولش آدم رو به شعف میاره
" تو کی هستی؟
من مرگم!!! "
سرنوشت گریزناپذیر آدمی.
عالیه
کمی تا قسمتی اسپویل
آنتونیوس:‌ می‏خواهم تا جایی که برایم ممکن است با شما صادقانه سخن بگویم، اما قلب من تهی است.
مرگ: پاسخی نمی‏دهد.
آنتونیوس: این خلأ، چون آیینه‏ ای در برابر من است. می‏توانم خود را در آن بنگرم، حس می‏کنم از تنفر و ترس لبریزم.
مرگ: پاسخی نمی‏دهد.
آنتونیوس: به ‏خاطر بی‏ تفاوتی‏ ام در برابر دیگران، منزوی شده ‏ام. حال در دنیای ارواح زندگی می‏کنم. اسیر رؤیاها و تخیلات شده ‏ام.
مرگ: و هنوز هم قصد مردن نداری؟
آنتونیوس: آری دارم!
مرگ: و منتظر چه هستی؟
آنتونیوس: آگاهی، می‏خواهم آگاه شوم.
مرگ: در جستجوی یقین و اطمینان می‏باشی.
آنتونیوس: هرچه می‏‏خواهید آن‏را بنامید. این واقعاً ناممکن و باورنکردنی است که خدا را بتوانیم با حواسمان درک کنیم؟ چرا او باید در هاله‏ ای از وعده‏ های ناقص و معجزاتی نامعلوم، پنهان شده‏ باشد؟
مرگ: پاسخی نمی‏دهد.
آنتونیوس: چگونه می‏توانیم آنهایی را که ایمان دارند باور کنیم در حالی‏که خود را باور نداریم. بر آن دسته از مردم که مایلند باور داشته ‏باشند اما نمی‏توانند، چه خواهد رفت و بر آن دسته که نه می‏خواهند باور داشته ‏باشند و نه می‏توانند چه؟
شوالیه با سکوت، منتظر پاسخ می‏ماند. اما کسی سخنی نمی‏گوید. سکوتی کامل برقرار می‏شود.
آنتونیوس: چرا نمی‏توانم خدای درون را بکشم؟ چرا او به حضور در این دنیای محنت‏ بار و حقیر ادامه می‏دهد؟ کفر می‏گویم و می‏خواهم با انگشتانم او را قطعه قطعه از قلبم بیرون بکشم. چرا علی‏رغم همه اینها، او وهمی واقعی است که من قادر نیستم خود را از او برهانم؟ به من گوش می‏کنیـد؟
مرگ: گوش می‏کنم!
آنتونیوس: من معرفت می‏خواهم نه ایمان، نه انگاشت، معرفت! می‏خواهم خدا دستش را بر من بگشاید. خود را بر من آشکار کند و با من سخن بگوید.
مرگ: اما او خاموش است!
آنتونیوس: من او را در تاریکی صدا کرده ‏ام اما به نظر کسی آنجا نیست.
مرگ:‌ شاید کسی آنجا نیست!
آنتونیوس: پس زندگی خوفناک است. هیچ‏کس نمی‏تواند در انتظار مرگ زندگی کند و بداند که همه‏ چیز، هیچ است.
مرگ: بیشتر مردم هرگز به فراسوی مرگ و پوچی زندگی نمی ‏اندیشند.
آنتونیوس: اما روزی نوبت آن‏ها نیز خواهد رسید و در مقابل تاریکی قرار خواهند گرفت.
مرگ: حال تا آن روز برسد!
آنتونیوس: در بطن ‏‏ترس‏هایمان تصویری می‏سازیم و آن‏را خدا می‏نامیم.
با دیدن هیچ فیلمی نظیر این فیلم مرگ رو تا این اندازه احساس نکردم. محیطی طاعون زده و تاریک و آدمایی با شخصیت ها و نظرات کاملا متفاوت که سایه مرگ روشون حکم فرمایی میکنه. واقعا هیچ کسی غیر از برگمان فقید نمیتونه همچین فیلمی بسازه
معمولا به دو دلیل یک فیلم رو برای دفعات دوم یا بیشتر تماشا می کنیم:
یا از فیلم خیلی لذت بردیم
یا اینکه فیلم ابهامات زیادی برای ما داره
برای من در مورد مهر هفتم هر دو مورد باعث شده باز هم قصد تماشای فلیم رو داشته باشم
برشی از کتاب رومن به روایت پولانسکی
صفحه ۱۵۷-۱۵۸
بازی های ضعیف و بی رمق ، فیلم برداری حساب شده و دیالوگ های خشک و بی مزه مشخصه ی این فیلم بود.
با یکبار دیدن نمی توانستم درکش کنم ، برایم زیادی پیچیده بود.به نظر میرسید که برگمان یک قاعده کلی را دنبال میکند : هیچ موضوعی نباید راحت فهمیده شود ، هر چه کسالت آور و یکنواخت تر بهتر.
استعداد استثنایی اش در آن بودکه می توانست تماشاگرش را قانع کند که نمی تواند لایه های پیچیده ی فیلم را درک کند.انگار که وقتی تماشاگر چیزی نمی فهمید ، امتیازی برای او بود.
با روی کار آمدن کیفیت FULL HD و تکنولوژی های نوین فیلم برداری مانند ۳D و همچنین جلوه های بصری فرا طبیعی،چشم و گوش مخاطب را مسدود کرده و وی را مسحور خود کرده است،گویی که مخاطب امروزی گرایش خود را عوض کرده اند و گویی سرشان درد میکند برای دیدند صحنه های اکشن و زد و خورد های به سبک Mission: Impossible ای،آن هم با تصویر ۳D و کیفیت ماورایی FULL HD... به همین ترتیب با روی کار آمدن چنین تکنولوژی های مسحور کننده ای،باید هم این توقع را داشت که مخاطب امروزی برداشتش از سینما،"خوش گذرانی" و "هیجان" و "لذت بردن" باشد و دیگر خواهان فیلم های "کم تحرک" و "معناگرا" نباشد.در واقع مخاطبان امروزی ترجیح میدهند،تصاویر ۳D و جالب را با چشمان خود (بعد ظاهری و سطحی) ببینند تا اینکه "پیچیدگی های معنایی" فیلم،با مغز و فکرشان بازی کند...اینگونه است که امروزه "سینما دوستان واقعی" بسیار افت پیدا کرده است و سینما تبدیل شده است به جایی برای خندیدن و گذراندن تعطیلات...!
ایجور فیلما به لحاظ محتوی بسیار قوی هستن اما از نظر فرم و شیوه روایت کسل کننده هستن و شخصا ترجیح میدم نقد این فیلما رو بخونم تا این که تماشا کنم و بگم کی تموم میشه پس؟؟