پروفسور "مایکا آرمسترانگ" به همراه دستیار و نامزد خود "سارا شرمن" برای شرکت در کنفرانسی عازم استکهلم می شوند."مایکل" قصد دارد مدتی را در آنجا بماند و "سارا" باید به خانه بازگردد.اما "سارا" او را تعقیب کرده و متوجه می شود او به سمت آلمان شرقی می رود...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نقد فیلم
به هر حال از بعد مارنی، هیچکاک کمی اُفت می کند که شاید ناشی از کهولت سن و یا اشباع شدن بوده است اما به اعتقاد من این فیلم هنوز هم تماشایی است اما نه به اندازه ی فیلم هایی که استاد در دهه های ۳۰ ۴۰ یا ۵۰ می سازد.
باز هم هیچکاک قادر است فضاهای پیچیده و میزانسن های پیچیده خلق کند و همچنین شخصیت های چند لایه بسازد.
هیچکاک به سرعت قصه خود را بیان می کند و ما را مثل همیشه وارد فضای نامتعارفی می کند.یعنی شخصیت مایکل که یک دانشمند است، قصد این را دارد که خود را به دانشمندی از آلمان شرقی نزدیک کند و اسرار او را بدزدد. خوب برای این کار در ظاهر خود را مخالف امریکا معرفی می کند تا اطمینان سران آلمان شرقی را بدست آورد.
همین فضای دولایه ای که شخصیت در درون خود دارد، فضای هیچکاکی را رقم میزند. و همین که گروک(افسر امنیتی) از این ماجرا مطلع می شود، مایکل مجبور می شود در یک پلان پر تنش و پر زحمت او را به قتل رساند و رو شدن مقاصدش را به تعویق اندازد.
از بعد لحظه ی قتل، فضای دلهره آور هیچکاکی شروع به کار می کند چرا که هر چه بیشتر به گرومک نزدیک می شوند شکشان به مایکل بیشتر می شود و این همان فضای خاص آثار استاد است که دلهره را در اثر می تراود و با درآوردن موتور گرومک از زیر خاک، بسیار ضرباهنگ فیلم سریع تر می شود.
سکانس نمایش اپرا بسیار خوب اجرا شده است و در واقع ما دو نمایش داریم نمایشی روی صحنه و نمایشی خارج از صحنه.اما نمایش خارج صحنه( که مربوط به بازی است که مایکل در آلمان ایجاد کرده است) از درون صحنه کشف می شود و پلیس ها را خبر می کنند. اما پایان این سکانس کمی ساده لوحانه است.
در مجموع فیلم نسبت به آثار دیگر هیچکاک متوسط است و فیلمی درجه یک محسوب نمی شود.
شاهکار بود ... هنوز باورم نمیشه این فیلم در سال ۱۹۶۶ ساخته شده ... روحت شاد استاد
فیلم قشنگی اگر ببینید
فیلم خوبیه.بازیه پل نیومن قشنگترش کرده.
۰ از ۱۰ این فیلم یک فاجعه به تمام معنی بود که هم شکست تجاری سختی خورد و هم منتقدین نقد های بسیار منفی از این فیلم کردند.....
متاسفانه یک شباهتی که بین فیلم های هیچکاک و نولان وجود داره عدم توجه به مقوله شخصیت پردازی در فیلم هاشونه به نحوی که در فیلمهای این دونفر سایه ی کارگردان در تمام طول فیلم حس میشه و همونطور که برای نقشهای فیلمهای نولان مک کانهی یا بیل یا دیکاپریو و تام هاردی تفاوتی با هم ندارند برای نفش آفرینی در فیلم های هیچکاک هم فرقی بین جیمز استوارت و کری گرانت و لارنس الیویه و ...وجود نداره . ولی اگر یک بازیگر خیلی بزرگ باشه ممکنه بتونه از زیر سایه این قبیل کارگردانا خارج بشه و همونطور که در شوالیه تاریکی هیث لجر بسیار بیشتر از کارگردان فیلم درخشید در فیلم پرده پاره هم قدرت بازی پل نیومن تونست بر اعجوبه هیچکاک غلبه کنه و اینبار حواس بیننده رو از فیلم هیچکاک به فیلم پل نیومن سوق بده .
در این فیلم همانند فیلم های قبلی هیچکاک اثری از تعلیق و هیجان زیاد نبود. ماجرای سرقت علمی از یک پروفسور آلمانی توسط پل نیومن با یک ترفند متفاوت.
هر چند موسیقی فیلم در بعضی قسمت ها که هیجان و تعلیق فیلم پایین میومد به کمک هیچکاک میومد و صد البته زوج عالی پل نیومن و جولی اندروز که پا به پای هم داستان فیلم رو پیش میبردند و شاید دلیل اصلی جذابیت این فیلم ، این دوبازیگر و شیمی عالی این دو بود . وگرنه هیچکاک اون هیچکاک فیلم های روانی و سرگیجه و بدنام و ربکا نبود .
فیلمی سرد از دوران جنگ سرد!
یکی از معدود خوبای هیچکاک.