فیلم «سکوت» ماجراهای دو کشیش جوان را دنبال میکند. آنها طی سفری به کشور ژاپن به دنبال پیدا کردن اثری از استاد خود هستند، که در طول مسیر اتفاقات و حوادث پیشبینی نشدهای را تجربه میکنند و...
فیلم «سکوت» ماجراهای دو کشیش جوان را دنبال میکند. آنها طی سفری به کشور ژاپن به دنبال پیدا کردن اثری از استاد خود هستند، که در طول مسیر اتفاقات و حوادث پیشبینی نشدهای را تجربه میکنند و...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
........به نام آفریننده اسکورسیزی.........
بازیگران دیگه باید به این فرصت طلایی اندرو گارفیلد غبطه بخورن ...همکاری با اسکورسیزی و مل گیبسون اون هم در یک سال ...اندرو میتونه از این فرصت به عنوان پلی برای شهرت استفاده کنه و بیشتر مورد توجه کارگردان های مطرح قرار بگیره.
.
ولی
ولی
ولی
.
دیکاپریو مخصوصا با گریمش تو Revenant برا ایفای نقش بجای گارفیلد مناسب ترین شخص بود . اسکورسیزی نباید برگ برنده ۵ تا از فیلماش رو فراموش میکرد ... خدا میدونه که استاد اسکورسیزی چه چیزی تو این پسر ۳۳ ساله دیده ...
****دوستداران واقعی سینما این تحلیل رو مطالعه کنید و نظرتون رو بگید****
از نظر من کل فیلم در سکانس برخورد کشیش(گارفیلد) و مترجم ژاپنی خلاصه میشه،جایی که مترجم به کشیش میگه:
ما در ژاپن دین خودمون رو داریم اما شما متوجه نمیشید،
کشیش میگه : نه ما فقط تفکر متفاوتی داریم
مترجم جواب میده: درسته،شما معتقدید که بودا فقط یک انسانه،یک انسان معمولی
کشیش میگه خب بودا هم مثل همه انسانها میمیره،اونکه خدا نیست
مترجم جواب میده: تو نادانی،فقط یک مسیحی بودا رو در قالب یک انسان میبینه،((بودا یک وجوده،چیزی که بشریت میتونه بهش تبدیل بشه)).....(ابر انسان)
،وقتی بشر بتونه به تصورات واهی خودش غلبه کنه،میتونه تبدیل به چیزی فراتر از خودش بشه....
ولی شما به توهمات خودتون تکیه زدید و اسمش رو ایمان گذاشتید
کشیش:شما متوجه نیستید اگر فرمان خدا رو اطاعت کنید به آرامش میرسید
مترجم:این یعنی *خوروبه*،یعنی تسلیم بشیم و سر خم کنیم،میفهمم منظورت رو.
.
.
.
فیلم رو اگر بخوام از دید خودم بیان کنم باید بگم اسکورسیزی نمیدونست از فیلم چی میخواد،اثبات حقانیت مسیح؟بازسازی مصائب مسیح در ژاپن؟سلاخی کشاورزان ژاپنی؟
اسکورسیزی در حد و اندازه های این فیلم نبود،فقط لحظه ای فکر کنید اگر بونوئل،برگمان یا کارگردانی از عرصه استعلایی این اثر رو میساخت چه میکرد،بدون هیچ اضافه کاری بسراغ موضوع حیاتی فیلم میرفت که تقابل دو فرهنگ و دو اعتقاد هستش،باید بروی این مهم تاکید میکرد و هر دو رو به چالش میکشید،تفکر فراطبیعی و آسمانی(ادیان ابراهیمی) یا زمینی،طبیعی و انسانی(بودایی،اگزیستانسیالیستی،نیچه ای)؟
اسکورسیزی فیلم رو هالیوودی پیش برد اگرچه مقتضی این سناریو هنری بود،فیلم رو تحت تاثیر مصائب مسیح درآورده بود غافل از اینکه دیگه سینما نیازی به مصائب مسیح نداره،مخاطب امروز بدنبال حقیقته،نه فرافکنی و حیله
اسکورسیزی توان این رو نداشت که دست روی چنین موضوعی بگذاره و حقیقت رو حداقل از دید خودش به مخاطبش القا کنه،تنها رنج کشیدن،رنج کشیدن و رنج کشیدن که فیلم نمیشه...
با به چالش کشیدن و زیر سوال بردن هستش که میشه حقیقت رو پیدا کرد و باید بگم سکانسی رو هم که فوق اشاره شد احتمالا برای راضی کردن ژاپنی ها در فیلم گنجانده بود،فقط همین.
توقع من از اسکورسیزی چیزی فراتر از فیلمهای خوب گیشه ای نیست،فیلمهایی که هرچند در اذهان خواهد ماند اما نه به ماندگاری پرسونا و ویریدیانا،اینها رو فقط به این دلیل با هم مقایسه میکنم که این اثر میتونست خیلی خوب باشه اما بخاطر ضعف کارگردان خراب شد و شما کل فیلم منتظر یک سکانس ناب خواهید ماند و خواهید ماند.
ای کاش برگمانی بود که فیلم ساختن رو به این امریکایی های گیشه زده یاد میداد.
(بیش از این اگر بخوام توضیح بدم ممکنه اسپویل بشه)
آخـرین اثر پـدر معنـوی ما، مایکـل پاول زمـان، اسکـورسیـزی کبـیـر
سکـوت یک اثـر مـذهبـی یا دیـنـی نیـست، بلـکه در مـعـنای نـاب کلـمه هـنر اسـت، حتـی به جـرات میـشه گفـت در ژانـر آثـار هــم رده ی خـود مـثـل Priest یا I Confess یـک اثـر نـو (و تـا حد کـمی سنـت شـکن) حـسـاب میــشه، بـدیــع نـیـست، چـون مـیـشه در کـلاس آثــاری مثـل Doubt یا The Crime of Father Amaro قـرارش داد، ولـی مسـلما با کـاری مـتـفاوت بـا ارزشـی بـالا بـرای تـماشـا رو به رو هـسـتیم، یـا بـه قـول اسـکریـن رنــت بـا کـار خــوش تـراشی رو به روایـم!
فقط کوتاه بگم
اونایی این فیلمو جزو بدترین کارای مارتین میدونن همونایین که
۱- سر کارای تارکوفسکی خوابشون میبره
۲- فون تریه رو پوچ گرا میدونن
۳- برگمنو اصلا نمیشناسن
۴- کلا ایا اکشن میبینن یا دی سی و مارول
بهترین کارگردان حال حاضر سینمای جهان و دیگر هیچ...............
واقعا کار بزرگی انجام دادند ژاپنی ها ( برعکس ما ایرانیها و خاورمیانه ای ها )که اجازه ندادند یک دین بیگانه مثل مسیحیت آیین باستانیشون رو محو و نابود کنه و همچنان آیین شینوتو و بوداییزم ،آیین مردم اونجاست و جالب اینحاست امروز تازه آدمهای دنیا و عربی ها متوجه شدتد بوداییزم یکی از طریقتهای انسانیست که لطائف زیادی درش وجود داره...ای کاش ذره ای از این عمق فرهنگی و ثابت قدمی ژاپنی ها رو ما ایرانیها هم داشتیم و الان بجای دین فعلی یک آیین زیبا و انسانی تر داشتیم ولی وضعیتمون توی دنیا اصلا چیز دیگه ای بود.این نبود حال و روزمون که حتی با خدامون همگمیخکایمکحرف بزنیم باید به یه زبان بیگانخ باشه.واقعا طنز تلخه این وضعیت ما..
سلام
سکوت ، فریاد بی صدا
به جرات می توانم بگویم که اسکورسیزی توانایی ساخت این فیلم را در سنین جوانی نداشت و زمانی این فیلم را ساخت
که به اوج تجربه سینمایی رسیده و قطعا خودش این گونه خواسته.
این فیلم از نظر فرم بی نقص است و محتوای چالش برانگیزی دارد.
قدرت اسکورسیزی در سینمایی کردن این داستان، بی حد و اندازه ستودنی است و نشان داده که استاد مطلق است.
فیلمبرداری خارق العاده و کلوزآپ های حیرت آور و نماهای مسحورکننده که مختص اسکورسیزی است.
بازی بازیگران بهتر از این نمی شود خصوصا گارفیلد.
محتوای این فیلم کاملا به احساس تبدیل می شود.
شعار نمی دهد. حس ایجاد می کند.
سوال مطرح می کند. جواب نیز در همین سوالات، نهفته است که مجبور هستم تا بار دیگر به تماشای این فیلم بنشینم.
اسکورسیزی اوج خود را به رخ کشیده و با کارگردانی بی نقص خود اثری ساخته که باید چندین بار به تماشایش بنشینم.
دیدن این فیلم هم صبر می خواهد هم نگاه عمیق.
۱۰/۱۰
در مورد سکوت ...
به عقیده من شخصی ترین اثر اسکورسیزی است و گویا ساخت آن برای او امری ضروری در زندگی بوده به طوری که به خاطرش هیچ دستمزدی دریافت نکرده است. از زمان طولانی، ریتم کند و فضای خفقان آور و بی رحم فیلم پیداست که اسکورسیزی بیش از آن که در پی فتح گیشه باشد، به دنبال مخاطبین کمتر اما با کیفیت تر است.
از لحاظ بصری، سکوت خیره کننده است. اسکورسیزی نماهای دور و عریض با جزئیات فراوان و رعایت اصول زیبایی شناسی را به کار گرفته تا تماشاگر غرق در داستان و موقعیت هایی شود که اگرچه اکثرا خوشایند نیستند اما بدیع، جذاب و البته تاثیرگذارند.
سکوت حول محور دو کشیش جوان به نام رودریگز و گارپر آغاز می شود که به تصمیم کلیسای لیسبون به ژاپن فرستاده شده تا از سرنوشت استاد خود (فریرا) که طبق شایعات موجود مرتد شده است، مطلع شوند. آن ها پا در ژاپنی میگذارند که در یکی از خشن ترین دوره های تاریخی خود به سر می برد و برای مسیحیان یک جهنم کامل را تداعی می کند. خشونت حاکم در آن منطقه، کشیش ها را به نقطه ای می رساند که در تضاد کامل با وضعیت اولیه شان است. دیگر از آن تعصبی که روی عقاید و باورهای دینی خود داشتند، خبری نیست. اینک سوالی را در مقابل دیدگان خود می بینند که چرا برای این حجم از خشونت، پاسخی وجود ندارد. مسیحیان به آتش کشیده می شوند و واکنش خداوند چیزی نیست جز سکوت! در چنین وضعیتی پایه های تنزل ایمان کشیش ها شکل می گیرد و این در حالی است که فریرا قبلا با چنین پرسشی مواجه بوده. تصویر باتلاق واری که فیلم از ژاپن نشان می دهد، شگفت انگیز است و گویا رشد هیچ چیز در این منطقه میسر نیست.
اسکورسیزی قصد دارد تقابل انسان با نفس خویش را یادآور شود. جایی که ایمان افراد در شرایطی اسفناک و سخت سنجیده می شود. سکوت توانسته تصویری واقع گرایانه و عاری از هر گونه صحنه های سانتیمانتال هالیوودی ارائه دهد. درد و رنجی که شامل کاراکتر ها می شود هیچگاه تصنعی نبوده و ملموس است. سکوت داستان رهسپاری است که انسان من باب کشف ذات حقیقی خود طی می کند. می توان گفت به گونه ای روایتگر اهتمام آدمی در پیدا کردن پروردگار است، در شرایطی که با غیبتش تشریح می شود.
اسکورسیزی به قدری تمرکز خود را روی مبحث ایمان قرار داده که از دیگر قابلیت هایی که رمان شوساکو اندو داشت، غافل مانده است. فیلم می توانست با مانور بیشتر روی مسائلی از قبیل تقابل دو باور (بودیسم و مسیحیت) یا فرهنگ (شرقی و غربی) به فیلمی ماندگار بدل شود اما رو بازی کردن و مرکزیت فراوان روی سوژه دلخواه فیلمساز موجب شده تا آن طور که باید و شاید، فیلم عمق و ژرفا نگیرد یا به عبارتی دیگر از ژرفای مشخصی فراتر نرود. با این وجود معتقدم سکوت را می توان در زمره بهترین آثار اسکورسیزی و قطعا یکی از بهترین فیلم های سال اخیر قرار داد.
آ.آ