داستان فیلم در زمان آینده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد. تئودور « خواکین فونیکس » مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامه های عاشقانه را به خوبی نگارش میکند ، گویی که عاشق ترین فرد روی زمین است. اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست...
داستان فیلم در زمان آینده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد. تئودور « خواکین فونیکس » مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامه های عاشقانه را به خوبی نگارش میکند ، گویی که عاشق ترین فرد روی زمین است. اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نقد فیلم
باید بگم اسپیک جونز به عنوان کارگردان کارشو خیلی خوب انجام میده یعنی کلوزآپ ها همه درسته و مارو به شخصیت نزدیک میکنه و زمانیکه لانگ شات هم میگیره ترس تنهایی و بی کسی هم خودشو نشون میده اما جایی که اسپیک موفق نیست توی فیلمنامه است و بیشتر مشکلات از آنجا برمی خیزد.در باره نکات مثبت فیلم باید بگویم شخصیت یک فیلم تقریبا خوب پرداخت میشود و ما او را میشناسیم و بهش نزدیک میشویم و رابطه اش هم با هوش مصنوعی خوب از اب در می اید چون کم کم ما رو بهشون نزدیک میکنه و سیر منطقی ای دارد و تمام لحظات شادی تئودور با او و غمش با او را ما تجربه میکنیم و زیاد بد اجرا نشده و باور پذیر میشود حتی ما به هوش مصنوعی هم نزدیک میشویم و انگار او هم یک نیمچه شخصیتی میشود. و این رابطه بخشی از تجربه ما میشود. اما چند اشکال عمده را در زیر بیان می کنم.
۱-به نظرم نوع رابطه ی تئودور با کاترین متأسفانه پرداخت خوبی نداره و ما زیاد عشق خاص این دو نفر رو به نمی فهمیم که این خیلی توی داستان فیلم نقش حیاتی دارد چون علت عدم موفقیت تئودور در اجتماع است زیرا بعد از جدا شدن از کاترین دیگه نتوانسته است با کسی رابطه برقرار کند و حتی موجب میشود که با هوش مصنوعی رابطه برقرار کند پس عشق بینشان خوب در نمی آید و این دشواری دوری کاترین برای تئودور را روشن نمی کند.
۲- نوع زمان بندی فیلم خیلی مشکل داره یعنی این فیلم با این محتوا و با این داستان نباید اینقدر طولانی باشد چوت زمان فیلم با داستان همخوانی ندارد و بسیار طولانی است و این موجب میشود که فیلم ریتم خود را از دست بدهد و تماشاگر را خسته کند.
۳- دوست خانوادگیش امی و چارلز متأسفانه از طلاقشان استفاده ای نمی کند و رهاشون میکنه اما جای اینو داشت که یکم به امی بعد از جداییش نزدیک شیم و حالا که دیگر قصد ازدواج ندارد چه اتفاقی برایش می افتد اما فیلم استفاده ای نمیکنه.
به نظرم فیلم با تمام اشکالاتی که داره اما اون نامه آخر تئودور خوشبختانه شعاری نمیشه و ما سیری که با او میکنیم تا پایان فیلم و بخصوص شکستی که از او(هوش مصنوعی) می خورد نوشتن اون نامه را باور پذیر میکند. و فیلم در این امرموفق است که برای ما تجربه ای از ارتباط با یک سیستم عامل ایجاد کند و ما را به دنیای مجازی که میتونه حتی از واقعیت هم واقعی تر باشد وارد کند و حتی خود را تحمیل به واقعیت کند و جای واقعیتی که برای ما بسیار شیرین بود را هم بگیرد.این یعنی سینما که فیلمساز بتونه درون ما حسی ما فیلمش تولید کند وآن حش موجب تفکر کردن میشود.فیلمساز سعی میکند با شخصیتی که به ما معرفی کرده به شکل سینمایی و نه از نوع مبتزلش خطر هوش مصنوعی را به ما نشان دهد که این تم فیلم است.
منم سامانتا میخوام
عاشق اون کاراکتر بازی ام :))))))
خیلی قشنگ و بانمک میگفت Fuck you
عشق پاک است، حتا اگر واقعی نباشد.
اسپایک جونز
لعنت به صدات اسکارلت :((((
من نميدونم كجاي اين فيلم كمديه؟؟؟
من بعد ديدن اين فيلم ديگه اون آدم سابق نبودم...
به معنای کامل کلمه ، افتضاح بود
به نظر من کله این فیلم میخواست این رو به ما بگه که
همه اشخاص واتفاقات تو زندگی ما انعکاسی از درونيات خودمونه
درك اين قانون باعث مى شه هرگز سعی نكنيم دیگران رو اصلاح کنیم
بلکه درون خودمون را نگاه کنیم!