پس از سال ها قطع ارتباط، مردی انگلیسی به نام «ماکس اسکینر» (کرو) باخبر می شود که عمویش (فینی) درگذشته و در پرووانس برای او یک قصر و تاکستان به ارث رسیده است. «ماکس» به فرانسه می رود تا هرچه زودتر ارثیه را به فروش برساند. اما خاطرات دوران کودکی (که در این املاک سپری کرده)، جذابیت دختری فرانسوی (کوتیار) و زنی امریکایی (کورنیش) که ادعا می کند دختر نامشروع عموی «ماکس» است، نقشه های او را بر هم می زند...
پس از سال ها قطع ارتباط، مردی انگلیسی به نام «ماکس اسکینر» (کرو) باخبر می شود که عمویش (فینی) درگذشته و در پرووانس برای او یک قصر و تاکستان به ارث رسیده است. «ماکس» به فرانسه می رود تا هرچه زودتر ارثیه را به فروش برساند. اما خاطرات دوران کودکی (که در این املاک سپری کرده)، جذابیت دختری فرانسوی (کوتیار) و زنی امریکایی (کورنیش) که ادعا می کند دختر نامشروع عموی «ماکس» است، نقشه های او را بر هم می زند...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
درامی ملایم با چاشنی کمدی
از اسکات انتظار بیشتری داشتم و منتظر دیدن یه کمدی رمانتیک ناب بودم که البته نشد چرا که اسکات در چند امر اساسی موفق نیست که مهم بودند اما در چند امر دیگر بسیار موفق است.
اسکات فضای دوست داشتنی ای رو در فیلم به تصویر می کشد و موسیقی فیلم هم با این فضا همساز می شود و همچنین موفق می شود کمی شخصیت مکس را بسازد.اما امری که بیشتر از هر چیز دیگری در آن موفق است تدوین و ضرباهنگ سریع و خوب فیلم است خصوصاً در یک ساعت آغازین فیلم.
اما چیزی که اسکات در آن ناموفق است ایجاد پرداختیست مناسب میان دایی هنری و مکس. چرا که این رابطه و خاطرات این دو با هم قراره یک فردی مثل مکس را تقریباً زیر و رو کند و او را از آن زندگی پرتلاطم و شلوغی که دارد جدا کند و در مسیر دیگری او را بیاندازد. خوب برای این عمل و پرداختش، فیلمنامه و کارگردان هر دو ناتوانند و این تغییر را آنقدری که باید و شاید ما درک نمی کنیم و به نظرم کمی دفعی ایست، هر چند که اسکات سعی خود را می کند.
نسبت میان مکس و خاطراتش با هنری بسیار در فیلم مهم بود اما اسکات به قدری که لازمه برای این ایده ی تصویری نداره و به نظر من به طور کلی زیاد خاطرات در فیلم خوب جا نمی افتد.در ضمن کل اومدن و رفتن و باز دوباره بازگشتن کریستی هم زیاد در فیلم تآثیرگذار نیست چون نحوه ی به تصویر کشدین تاثیری که بایستی روی مکس بگذارد به نظرم ضعیف و باز هم دفعیست و همچنین خودش هم شخصیت پردازی درستی نمی شود.حتی رابطه ی مکس با فانی هم به نظر من پرداخت قوی ای ندارد و ما عاشق شدن مکس را نمی فهمیم چه برسد به اون خاطره ای که از بچه گیش با فانی داشته...... به نظرم به یاد آوردن آن از درام و شخصیت بلند نمی شود بلکه تحمیل کارگردانه تا آخرین بهانه را برای بازگشت مکس ایجاد کند.
از طرف دیگر ریتم فیلم هم از نیمه ی دوم فیلم می افتد و کمی خسته می کنه و نمی تونه مثل نیمه ی اول فیلم حرکت کنه...
فیلمی معمولی و حتی ضعیف از کارگردانی که چند فیلم فوق العاده در کارنامه ی خود دارد.
ساده... مثل زندگی!
فیلمی که باعث میشود خاطرات کودکی را یک بار دیگر مرور کنیم تا شاید تغییری شیرین، در زندگی شلوغ، تاریک و پر سر و صدای امروزی، برای خود بسازیم... فیلمی به رنگ دنیای کودکی همه‌مان، که طعم هرکدام از خاطره‌هایش شیرین تر از شراب زندگیش، در کاممان ماندگار شده... فیلمی برای بازگشت به گذشته‌ی رنگیمان، در این شلوغی کسل‌کننده و کدر امروزمان...
بازی رنگ و نور و سایه است این فیلم! بازی مزه‌ها، بو ها و احساسات است! اسکات ساده همه چیز را روی دایره ریخته تا هر کس به هر قدر که دوست دارد از آن برداشت کند... مساله را پیچیده نکرده و ساده حرفش را زده... گاهی سادگی بیشتر از هر معمای دیگری لذت بخش و پیچیده است!
بازی کرو، متفاوت است، در خور نقشش بانمک، لوده، و به یاد ماندنی!
کارگردانی طنز اسکات هم متفاوت است روی این فیلمنامه‌ی فوق‌العاده خوب! توانسته با نور و رنگ، فضایی عاشقانه را در دل کشور عشاق، پاریس، فراهم آورد که شاید زمانی خودش تجربه‌اش کرده باشد...
تعجبم از این است که چرا این فیلم مورد توجه قرار نگرفته...
از اون فیلمهاییه که هیچ اهمیتی نمیدم نظر منتقدا در موردش چیه و امتیازش تو سایت IMDB چقدره لذتی که در تماشای این فیلم هست رو در تماشای کمتر فیلمی بدست آوردم موسیقی مسحور کننده فیلم ، فضای رویایی تاکستانهای جنوب فرانسه و بازیهای زیبای راسل کرو و ماریون کوتیار و صد البته آلبرت فینی دوست داشتنی همه و همه دست به دست هم دادن تا فیلمی رو شاهد باشیم که مثل یک نسیم خنک صبحگاهی با روح و روان آدم بازی میکنه
راسل کرو؟
به طور حتم رفت توی لیست دانلود
از فیلمهایی هست که حال آدمو خوب میکنه. پر از سکانس های دوست داشتنی و دیالوگ های خوب.
بهترین فیلم ریدلی اسکات از نظر من خیلی از سادگی داستان و شخصیت ها و در عین حال باور پذیر بودنشون لذت بردم
بازی های راسل کرو همیشه عالیه و انطوری است که اگر در فیلمی که او نقشی دارد یکی از بازیگر های فرعی نقشش را به خوبی بازی نکند طرز بازیگری راسل کرو میتونه نقصی که به این حالت در فیلم ایجاد میشه رو خنصی کنه و در کل اگر ان فیلم بد از اب دربیاد حداقل راسل کرو نقشش را به خوبی ایفا کرده.
گرم، شیرین، ملایم، مثل زندگی؛ تم قدیمی بازگشت به روستا.