رم. دختر مترجمى به نام « ويتوريا » ( ويتى )، پس از چهار سال رابطه، از محبوبش « ريكاردو » ( رابال ) جدا مىشود. چندى بعد با « پىيرو » ( دلون )، كارگزار سهام مادرش ( برينيون ) در بازار بورس، رابطه برقرار مىكند. اما سرانجام تصميم مى گیرد كه تنها باشد...
رم. دختر مترجمى به نام « ويتوريا » ( ويتى )، پس از چهار سال رابطه، از محبوبش « ريكاردو » ( رابال ) جدا مىشود. چندى بعد با « پىيرو » ( دلون )، كارگزار سهام مادرش ( برينيون ) در بازار بورس، رابطه برقرار مىكند. اما سرانجام تصميم مى گیرد كه تنها باشد...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
آندره تارکوفسکی این اثر را در کنار ساخته ی پیشین آن ، یعنی فیلم شب به عنوان بهترین آثار آنتونیونی معرفی میکند. این فیلم آخرین فیلم از سه‌گانه آنتونیونی بعد از ماجرا (۱۹۶۰) و شب (۱۹۶۱) به شمار می‌رود. مارتین اسکورسیزی در مستند سفر من به ایتالیا کسوف را بارزترین فیلم از سه‌گانه آنتونیونی معرفی می‌کند. همچنین کسوف موفق شد در فستیوال فیلم کن (سال ۱۹۶۲) جایزه ویژه هیئت داوران را بدست آورد .
سكانس پایانی، سینمایی ناب، قرار ملاقات در محل همیشگی. كنار نرده‌های چوبی و بشكه قدیمی آب. پاره چوبی بر سطح آب شناور است، نمایی از تخطئه پیرو توسط ویتوریا، اگر آب را كیفیت رابطه این دو نفر بدانیم.
انتظار. آدمهایی در ایستگاه اتوبوس. اتوبوسها می‌آیند و می‌روند. مادری با فرزندش در كالسكه می‌گذرد. وقتی انتظار محبوب را می‌كشند. راه رفتن مورچه‌ها بر تنه درخت و عبور و مرور آدمهای غریبه نیز سرگرم‌كننده است. آب از بشكه سرازیر می‌شود و به جوی می‌پیوندد : پایان رابطه.
شب نزدیك است. انتظار. آیا دوربین نگاهِ پیرو یا ویتوریا است؟ آیا یكی از دو طرف رابطه به محل قرار آمده است؟ خیر، این تنها دوربین سمج آنتونیونی است. انتظار می‌كشیم و از پایان ارتباط ناخرسندیم. هر لحظه منتظریم تا دست كم یكی از دو نفر به محل بیاید، حتی زنی را از پشت با ویتوریا اشتباه می‌گیریم. خورشید فرو می‌نشیند و فضای سنگین شب حاكم می‌گردد. این است نمایش انتظار و درك عمیق آن با ابزار سینما در كارنامه آنتونیونی. هر دو طرف رابطه، با پشت سر گذاشتن غریزه و نقض خویش، با این كه گفته‌آند فردا و پس‌فردا و روزهای دیگر همدیگر را خواهند دید؛ همزمان تصمیم به قطع رابطه می‌گیرند. دنیای مردان مخصوص مردان و دنیای زنان مخصوص زنان باقی می‌ماند و هیچ وجه اشتراكی وجود ندارد. ریكاردو و پیرو با سكوت از زندگی ویتوریا حذف می‌گردند. كسوف آنتونیونی، نمایش تقابل طبیعت دو جنس مخالف انسانی است، تقابلی كه از هر روزنی برای نفوذ یاری می‌طلبد و دست آخر آن را مسدود می‌یابد. فیلم نمایشی غریب از بیگانگی این دو دنیاست، دو دنیایی كه مرد و زن پیرامون خویش می‌سازند.
ای کاش دیدگاه کاربران به جای صحنه ای برای بیان لودگی ها و شوخی های رکیک و تمسخر یکدیگر به عرصه ای برای تبادل افکار و معلومات و اندیشه ها بدل میگشت تا انسان میتوانست براستی از میان بیاموزد و بیاموزاند.
هر چقدر که دوتا فیلم قبلی که با این فیلم مرتبط بودن خوب بود این فیلم چرت بود , حتی بچه ۵ساله هم میتونه بازی هوایی آلن دلون رو تشخیص بده.در کل فیلم خوبی نبود.
کسوف برنده فستیوال کن ۱۹۶۲ که به زعم اسکورسیزی و تارکوفسکی در کنار فیلم قبلی یعنی شب بهترین فیلم های آنتونیونی هستند که با بازی درخشان آلن دلون و پارتنر سابق و بازیگر اصلی فیلم های آنتونیونی، مونیکا ویتی ساخته شد. دومین باره این فیلم و میبینم و در این تریلوژی ماجرا بیشتر نظر من و جلب کرد تا شب و کسوف. ۸ از ۱۰
روابط پر مساله، تهدید، بی معنایی و مقاومت جهان
پامرلو: درجهان تهی از انتخاب های پرمعنا، جستجوی پول همانقدر میتواند خلا را پر کند که جستجوی س/ک/س.
در این فیلم نیروهای نه چندان متفاوت اقتصادی(بورس) و تکنولوژیکی هستند که در برابر توانایی کاراکترها برای انتخاب های پرمعنا می ایستند. همچنین در این فیلم محدودیت های آزادی سارتری (آزادی مطلق) بیشتر مورد تردید قرار میگیرند. که آیا این آزادی که ژان پل سارتر از آن دم میزند در واقع ممکن است یا خیر؟
پیه رو: احساس میکنم در یک کشور غریبه ام. ویتوریا: جالبه، من وقتی با توام همین حس را دارم.
حس و حال ظاهری رابطه شان این است که آنها مجذوب یکدیگر شده اند و هر دو صادقانه خواهان این رابطه اند، ولی در عین حال عاجز از ارتباط برقرار کردن در سطحی عمیق هستند. همچون فیلم ماجرا در این فیلم نیز شخصیت زن اصیل تر است و با آزادی خود بیشتر ارتباط دارد. در واقع وقتی ما اولین بار او را می بینیم، او در حال تاکید بر آزادی خود در جدایی از ریکاردوست. همچون سایر کارهای آنتونیونی کمپوزیسیون و میرانسن و فیلمبرداری فیلم بینظیر است در صحنه ی ملاقات دوباره دو عاشق زمینه خاکستری آسمان نمایان است سر ویتوریا در مقابل یک برج با میله های مشبک قرار میگیرد. موسیقی مینیمال و تهدید آمیز پخش میشود. در کات بعدی او در کنار سازه ای نیم ساخته است. سازه ای زشت و دل آزار. اما اگر این فیلم یک کلاسیک هالیوودی بود، عشاق را در یک کافه یا پارک میدیدیم.
آنتونیونی: فیلم های من از نئوریالیسم ایتالیایی روسیلینی یا دسیکا فاصله میگیرند. چرا که هدف من بیشتر ارائه زندگی درونی شخصیت هاست و کمتر در پی گزارش عینی زندگی و محیطشان هستم. به خاطر همین است که من فیلم هایی ساختم که منتقدان فرانسوی به آن گفتند نئورئالیسم درونی. بنا داشتم دوربین را درون شخصیت ها قرار دهم نه بیرون.
دوستان لطفا یک فیلم کمدی معرفی کنید که توش تفریحات آبی باشه مثل Grown Ups
بهترین عاشقانه تاریخ
یه فیلم اگزیستانسیالیستی از آنتونیونی
age hozure aghaye delon dar in film nabood shayad tahamolesh ta akhar sakht mishod