کتی، تامی و روث سه کودک یتیم هستند که در مدرسه ی شبانه روزی با یکدیگر آشنا و رابطه دوستی بین آنها برقرا شده است. زمانی که آنها بالغ می شوند، با وجود عشق عمیقی که میان آنهاست، باید با حقیقت تلخی که از کودکی انتظارشان را می کشیده است، روبرو شوند.
کتی، تامی و روث سه کودک یتیم هستند که در مدرسه ی شبانه روزی با یکدیگر آشنا و رابطه دوستی بین آنها برقرا شده است. زمانی که آنها بالغ می شوند، با وجود عشق عمیقی که میان آنهاست، باید با حقیقت تلخی که از کودکی انتظارشان را می کشیده است، روبرو شوند.
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
بعد از دیدن این فیلم تلخ(اما فوق العاده)...تا چندین ساعت احساس درد خفیفی در قسمت پهلو و کلیه هام داشتم...انگار تازه عمل کرده بودم و کلیه نداشتم......حس بدی بود
خیلی زجرآوره که سرنوشت آدمارو از بچگی بهشون دیکته کنی ولی زجر آورتر اینه که به این سرنوشت تن بدی
شاید نظرم مسخره باشه.ولی من فکر میکنم ما باید اینجوری به فیلمش نگاه کنیم که ما از اون افراد در بند نیستیم بلکه از اون معلما و افراد آزادیم.حالا ببینیم چه افرادی رو اینجوری به بند کشیدیم و حتی به اینکه اونا هم ممکنه احساس داشته باشن یا نه شک داریم و میخوایم با نقاشی کردنشون بفهمیم احساس دارن یا نه.مثلا از دید جامعه نژادپرستی رو میشه مثال زد و برخوردی که با دیگران داریم.نباید فکر کنیم مثلا یه افغانی که کار میکنه و اصلا اومده اینجا واسه کارگری هیچ احساسی نمیتونه داشته باشه.یا عربا هیچ احساس ندارن.اینارو فقط مثال زدم و میدونم یکم چرته ولی از این زاویه که به فیلم نگاه کردم خودم خوشم اومد گفتم یه جا بگم(و بعیدم میدونم فکر نویسنده اینقدر مثل من اینجوری باشه)
یکی از بدترین و مزخرف ترین و غیر واقعی ترین فیلم هایی که دیدم!
بی‌معنی.
بازی بازیگرا عالی بودو همینطور موزیک و فیلمبرداری و سایر چیزها. ولی داستان خیلی بی‌معنی بود.
بچه‌هایی پرورش داده می‌شدن برای اهدای عضو بدنشون. تا ۱۸ سالگی که در مدرسه بودند در محیطی بسته بودند. محیطی که از زندگی عادی و روزمره اطلاعی نداشتن. از حق زندگی.
اونا بهشون تفهیم شده بود که برای اهدای عضو به وجود اومدند. ولی بعد از اینکه از مدرسه خارج شدند، برای من جالب اینجاست که هیچکدومشون غریزه‌ی خودخواهی نداشتن؟ و اگر داشتند چرا اینطوری؟ به عنوان مثال روز انقدر خودخواه بود که تامی وک تی رو از هم جدا کرد. ولی انقدر خودخواه نبود که از همه‌ی این ماجراها فرار کنه؟
قست بی‌معنی‌تر داستان اونجا بود که با اینکه آگاه بودند از اینکه مدرسه بسته شده و دیگه چنین مدرسه‌ای وجود نداره، برای چی به اینکه دستبنداشون رو _به اون دستگاه که نمی‌دونم اسمش چیه،_ به دستگاه حضور و غیاب (شاید.) ادامه می‌دادن؟ واینکه چرا با اینکه چنین مدرسه‌ای وجود نداشت باز هم رفتند پیش اولیای مدرسه تا درخواست وقفه کنند؟ آیا بعد از سه دهه زندگی هنوز متوجه نشدند دارایی حق زندگی هستند و چیزی به نام حقوق بشر وجود داره؟
تخیلی بود کمی. من از فیلم The Fault in Our Stars که همه‌مون بسیار تعریف وتمجید شنیدیم ازش هم چندان خوشم نیومد ولی هیچوقت واقیعتی که در فیلم بود رو انکار نمی‌کنم. اما اینفیلم بر مبنای چیزی بود که نبود.
شاید در کتابی که این فیلم ازش ساخته شدهیا ایده گرفته شده توضیحات بیشتری راجع به این پیشامدها باشه. اما فیلم موفق نشده منظور رو برسونه.
بعد دیدن این فیلم به خودتون میگید چرا حتی این فیلمو دیدم حتی به خودتون فحش میدید اصلا گریه دار نیست چرت چرت اگه تحت تاثیر کامنت های بقیه قرار گرفتیدو این فیلمو دیدید و به حرف من رسیدید بیاین لایک کنید بره بالا اصلا داستان چرتتتتتتتتتت
کتاب هرگز رهایم مکن ( کازو ایشی‌گورو ) رو همین دشب خوندم و بعدش فیلمشو دیدم.
باید بگم که اقتباس خوبی از کتاب بود یه جاهایی تحریف کرده بود کتاب رو که من خوشم اومد چون یه جورایی ضعفای کتاب رو بر طرف کرده.
در کل اگه میخواید لذت چند برابر ببرید حتما اول کتاب رو بخونید.
کتابش جز ۱۲ کتاب برتر دهه اول ۲۰۰۰ هستش....
نمره من به فبلم ۸
یه چیزش واسم مبهم بود. اینکه مگه نمیتونستن فرار کنن؟؟؟؟؟