
سال ۲۰۲۹ در بحبوحه ي جنگي هسته اي، ماشين ها و روبات ها عملا کنترل زمين را به دست گرفته اند و مشغول نابود کردن آخرين انسان هاي باقي مانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودي ماشيني است که به سال ۱۹۸۴ فرستاده مي شود تا زني جوان به نام «سارا کانر» (هميلتن) را که مادر «جان»، ناجي بشريت در جدال با روبات ها خواهد بود، بکشد.

در آینده ، در اثر استفاده از سلاحهای شیمیایی در بزرگترین جنگ جهانی تغییراتی در جهان بوجود می آید. انسانها زندگی تقریبا نزدیکی با گیاهان سمی و هیولاهای بزرگ دارند و میخواهند آنها را نابود کنند … یکی از پادشاهیها دهکده بادگیر صلحجویی است که شاهزاده ((Nausicaä)) و پدرش حکمرانی میکنند. دهکده به دلیل وزش باد مخالف مسموم نشد ولی دسیسه بزرگی از جانب حکمران همسایه برای شکستن صلح آغاز میشود. هیچکس نمیدونه ((Nausicaä)) نیروی پنهانی دارد که ممکنه جهان را تغییر دهد…

آخرین قسمت مجموعه ( از نظر داستانی ). در حالي که «دارت ويدر» مشغول ساختن يک ستاره ي مرگ جديد و اصلاح شده در مدار سياره ي «اندور» است، «لوک اسکاي واکر» (هميل)، R۲D۲ و C۳PO را با پيغامي براي مذاکره به کاخ «جابا د هات» در سياره ي تاتويين مي فرستد که «هان سولو» (فورد) را اسير کرده است...

لس آنجلس، سال ۲۰۱۹. «ريک دکارد» (فورد)، از اعضاي سابق يک واحد ويژه ي پليس (معروف به تيغ روها) که تخصص در از بین بردن روبات های شبه انسان را دارد. با اصرار و اجبار «سروان برايانت» (والش) مي پذيرد تا گروهي از روبات ها را بيابد و از بين ببرد. اين گروه متشکل از شش روبات است که با ظاهر انساني، با يک سفينه ي فضايي به زمين آمده اند.

«مکس» مامور پلیس سابق، اکنون یک مرد آواره تنهاست که در سرزمین های استرالیا که به بیابانی خشک تبدیل شده سفر میکند. تنها هدف او زنده ماندن است تا اینکه به گروه کوچکی از مردم بی دفاع بر می خورد که توسط یک دسته موتور سوار مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و تصمیم می گیرد به آن ها کمک کند...