
سال ۱۹۳۹. «کارلوس» (تيلوه)، پسر بچه اي ده ساله، فرزند يک قهرمان جنگي جمهوري خواه، به يتيم خانه اي در منطقه اي دورافتاده سپرده شده است. اما «کارلوس» در اين جا احساس آرامش نمي کند. دلايل اين موضوع، يکي وجود سرايدار بدجنس يتيم خانه (نوريگا) است و ديگري حضور شبح يکي از ساکنان قبلي يتيم خانه به نام «سانتي».

افراد به ندرت تغییر می کنند، اما این لزوما به این معنی نیست که آنها هرگز نمی توانند تغییر کنند. "یون گا مین" پسری که آرزو دارد خوب درس بخواند اما فقط با استعداد مبارزه به دنیا آمده است، در دبیرستان فنی بدنام یوسونگ که به عنوان بدترین مدرسه جهان نیز شناخته می شود، فرود می آید. گا مین با تشکیل یک "گروه مطالعه" تلاش می کند تا وارد دانشگاه شود و تلاش خونین (واقعی) خود را که هیچ کس پیش بینی نمی کرد را نشان می دهد. این داستانی است، شعاری برای کسانی که مدام خود را زیر سوال می برند تا به جای یافتن پاسخ های سرراست، وضعیت بهتری داشته باشند. آفرین به همه ۱% پایین!