
۵ دوست که همگی متاهل هستند و همدیگر را به خوبی می شناسند تصمیم می گیرند با هم یک خانه اجاره کنند. در این خانه آنها با معشوقه های خود ملاقات می کنند. همه چیز خوب است تا اینکه یک روز صبح جسد یک زن جوان ناشناس در انبار پیدا می شود. ۵ دوست مظنون به یکدیگر می شوندو مشخص می شود که آنها همدیگر را به خوبی که همیشه فکر می کردند نمی شناسند.

در پاریس سال ۱۸۹۵؛ پیر، شاعر پاریسی در حال نزدیک شدن به شهرت است. او و دوست شاعرش هانری هر دو به شدت عاشق ماری، دختر سرکارگذار خود، شاعر فرانکو-کوبایی ژوزه-ماریا ده هردیا هستند. هرچند که ماری عاشق پیر است، اما با اطاعات از پدرش، او با هانری ازدواج میکند تا بدهی پدرش را پرداخت کند و به دنبال جایگاه اجتماعی بهتری باشد. در این بین، پیر تصمیم میگیرد به الجزایر برود و در آنجا با زهرا آشنا میشود، کسی که علاقه به عکاسی دارد. دو سال بعد باز به پاریس باز میگردد و ماری را پیدا میکند، که اعتراف میکند که او آن کسی است که عاشقش است. آنها رابطهای را در کنار زمینه عکاسی در پاریس شکل میدهند، در یک بازی موش و گربه با افرادی که زندگیشان را درگیر میکنند و با شکستن عرف جامعه، آنها را به یکی از شناختهشدهترین نویسندگان و شاعران فرانسه قرن نوزدهم تبدیل میکند.