نیکولای مکانیکی است که خود را درگیر جنگی حقوقی با فرد قدرتمند شهر کرده است و این موضوع میتواند باعث از دست دادن خانه و زمینش شود...
نیکولای مکانیکی است که خود را درگیر جنگی حقوقی با فرد قدرتمند شهر کرده است و این موضوع میتواند باعث از دست دادن خانه و زمینش شود...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
من از اینکه میتونم با هزینه ی ناچیز ماهیانه ی یک پنجم یک پیتزا (به استثنای هزینه ی اینترنت که در صورت نبود این سایت هم میشد) به این گنجینه ی گرانبهای تاریخ سینما برسم، خیلی خوشحالم. ممنون از این عمل تاثیرگذارتون.
من شاید ازین سایت بیش از صد فیلم دانلود کردم ولی انقدر نادون بودم که بعد دانلود صد فیلم میخوام از تمام کارکنان این سایت بی نظیر سپاسگزاری کنم...دست تک تکتونو میبوسم و ایکاش واژه ها انقدر قوی بودن که میتونستن تفاوت قدردانی و سپاسگزاری خشک و خالی و قدردانی و سپاس از صمیم قلب که قدر شناسی بنده از نوع دومه رو نشون بدن...ممنونم ازتون...بیکران...
این متنو از اینترنت پیدا کردم دیدم خوبه گفتم بذارمش...
این فیلم یکی از بهترین فیلمهای که درسینما تولید شده البته سینمای معاصر....
ونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق ....
پس ازیک ماه و اندی که از تماشای فیلم لِوْایِتان گذشت هنوز تصویرهای تکان دهنده فیلم و غم آکنده ی آن ذهنم را تسخیر کرده اند .
زرو زور و تزویر عوامل تهدید کننده ای هستند که کولیا شهروندی را که به مقابله انها قد برافراشته در هم می شکنند .کولیا نه مانند قهرمانان وسترن اسپاگتی است که یک تنه به جنگ آدم های بد برود وآنها را شکست دهد و نه از قدرت رسانه بر خوردار است تا دست سیاست بازان فاسد را رو کند .
این قدرت فاسد که مجموعه ای از دولت ، کلیسا و قاضیان و پلیس و وکیل ها هستند مانند دریای کنار خانه کولیا همه چیز را می بلعد واز بین می برد .
در بخشی از فیلم انجلا به لیلا می گوید : نمیشه لِوْایِتان رو با قلاب ماهیگیری گرفت (اژدهای اساطیری دریا) یا با طناب زبونش رو بست. به راستی این جانور عظیم که لیلا پیش باخته ان را تسلیم ناپذیر می پندارد شاید از این تفکر بر می آید که مثلث قدرت هنگامی که کامل شود ونهاد های اجتماعی را در سیطره ی خود بگیرد با زد و بند های ظالمانه شان مانند هیولایی مهار ناشدنی خواهد خروشید.
شاید نیز لِوْایِتان نمادی از سرنوشت غمگنانه رو به انحطاط آدمیان ماجرایی باشد که همه ی بنیان های اجتماعی خود را رو به تلاشی می بینند.
اما در ساحل دریا استخوان های لِوْایِتان افتاده است و پسرک در کنار او بر تخته سنگی نشسته و به دریا می نگرد.این صحنه مرا به یاد داستان پیر مرد و دریای همینگوی انداخت و شمشیر ماهی شکست ناپذیر هنگامی که به قلاب پیرمرد ماهی گیر گرفتار می آید، خونش بمبک ها (کوسه ها) را به سوی خود می کشاند تا نگذارند چیزی از او به ساحل برسد.
نمی دانم چرا آقای زِویاگینتسِف کارگردان فیلم فرجام هیولا های اقتصادی –سیاسی روسیه ، کشور های مجاور آن و اروپای شرقی را اینگونه می بیند ؟ آیا سرمایه داری غربی این نظام فاسد را از بین خواهد برد یا یورش کوسه های چینی ؟
از داستان فیلم دور نشوم .تامِس هابز نویسنده‌ی اثر فلسفی و سیاسی لِوْایِتان این داستان را «زشت، خشن و کوتاه» دانست.
شاید بخش بزرگی از زیبایی این فیلم که ان را در محافل سینمایی همانند کن یا گولدن گلوب مطرح نمود، فیلمبرداری هنرمندانه میخاییل کِریچمَن بوده و همدستی و یگانگی محتوای اثر همراه با ایده پردازی کارگردان و چیره دستی فیلمبردار فیلم را پر از نماهای زیبا و غم گرفته و گاه خوف انگیز می نماید .
چرا که دریا و ماهیت ویرانگری اش در برابر خانه ساحلی محقر ونا استوار که هر لحظه بیم ان می رود به بادی در هم شکند نمادی از جریان ویرانگر قدرت فاسد و زندگی کولیا است که از اغاز فیلم شاهد زوال و فرو پاشی اش هستیم چرا که همزمان با شکست کولیا خانه هم ویران می شود و زن و فرزندو دوستانش نیزاز دست می روند .
در فیلم حتا شخصیت دیما رفیق کولیا که وکیلی است که از مسکو به حق طلبی و یاری کولیا آمده و به نظر می رسد با ادم های پیرامون او متفاوت و قابل اتکا تر است نیز در این وفاداری چندان پایدار به نظر نمی رسد چرا که به زودی در می یابیم ارتباط او با لیلا نه تنها کمکی به وضعبت کولیا نمی کند که به ازهم پاشیدن این خانواده می انجامد .این نقیصه از زمان پیک نیک خانوادگی آشکارترمی شود و با ترساندنش توسط ودیم و آدم هایش و به دنبال آن مرگ لیلا و زندانی شدن کولیا به طور کامل از ماجرا کناره گرفته و ناپدید می شود .
نویسنده: نیما خسروی
این فیلم به تعبیری، بازتولید سلطه ی فکری مسیحیت کاتولیک (البته اینجا ارتدوکس) از طریق انتقال قدرت به خداوند زورگو، تطهیر هرگونه سلطه گری در پناه یزدان، مردسالاری بسیار موجه و ترحم انگیز که یاعث قربانی شدن ابژه ی پاسکاری شده میشه (که یکی از واقعی ترین کنشها در مقابل سلطه ی این مردسالاری میتونه باشه) و در نهایت فرورفتن به مغاک ای هژمونی و تبدیل این وضعیت به حمافت محض. که صد البته مناسب تفکر غالب مصرف گرا و خوشگذرون جاده چالوسی نمیباشد. از بینظیرهای قرن بیست و یک. دختر مرده ی دیوید فینچر خیلی به این قیلم نزدیکه. البته در اونجا نهیلیسم حماقت ساز پروتستانتیسم با قدرتی بالا بازتولید میشه.
فیلم بسیار خوبیه...طرفداران سینمای خاص...دوستش خواهند داشت!
تامِس هابز نویسنده‌ی اثر فلسفی و سیاسی لِوْایِتان Leviathan دراین کتاب نوشت: زندگی «زشت، خشن و کوتاه» است. فیلم لِوْایِتان ساخته‌ی آندری زِویاگینتسِف در سال ۲۰۱۴ نامش را از این اثر گرفت.
دوربین میخاییل کِریچمَن چشم‌اندازهای باشکوه و شگفت انگیزی را شکار می‌کند، که زندگی‌های زشت، خشن و کوتاه در مقابل آن به نمایش در می‌آیند. از کارکرد نور در کوهستان‌ها، باران و مهِ شبه‌جزیره کولا به تاثیرگذارترین شکل استفاده شده است. استخوان‌های موجودی عظیم که روی ساحل قرار گرفته اند، در ابتدا ترس از فناپذیری را القا می‌کند، اما این تصویر در انتهای لِوْایِتان [به معنی موجود عظیم] تسلی‌بخش‌تر به نظر می‌آید، گویی کوتاهی زندگی‌هایمان در واقع جبرانی است برای زشتی و خشونت دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم.
همراه با موسیقی متن ویران کننده فیلیپ گِلاس در صحنه‌های آغازین و پایانی فیلم...
بیشتر از همه اون کشیش جانماز آب کش اعصاب آدمو خورد می کنه
لویاتان یا لوتان (انگلیسی: Leviathan و به زبان عبری: לִוְיָתָן) هیولا یا اژدهای عظیم‌الجثه‌ای اسطوره‌ای است که از دریا سَرک می‌کِشد و مثل و مانند ندارد[۱]. لویاتان، اسطوره شری است که در گذر زمان دچار دگرگونی‌های بسیارشده، این موجود اسطوره‌ای از اسطوره‌های اوگاریتی وارد عهد عتیق شد و در تفاسیر یهودی تغییر شکل یافت و سپس در کتاب مکاشفه یوحنا ظاهر گشت و پس از آن در سنت دیوشناسی مسیحی یکی از شاهزاده‌های جهنم گردید. این موجود اسطوره‌ای در آثار مکتوب یا هنری مذهب یهود و مسیحیت بسیار دیده می‌شود.
در ادبیات مسیحی و غرب لویاتان گاهی با هرگونه هیولا یا موجود عظیم دریایی یکسان انگاشته می‌شود. این واژه در ادبیات به نهنگ بزرگ اشاره می کند و در عبری جدید، هم حقیقتاً نهنگ معنی می‌دهد. در ادبیات و منابع متاخر یهودی نیز این موجود به عنوان یک اژدها توصیف می شود که بر مغاک اقیانوس، بر سرچشمه های آب ها، ساکن است. در سنت دیوشناسی مسیحی٬ لویاتان یکی از هفت شاهزاده جهنم است که با گناه حسادت پیوند دارد.