به اعتقاد من این بهترین فیلم کاپولاست چرا که اجزایش بسیار بهتر از هر فیلمش کنار هم به دقت جای گرفته اند و همچنین کاپولا در این فیلم بهتر از فیلم های معروفش از پس فضای حاکم بر اثرش بر آمده است و یک شخصیت منحصربفرد را به خوبی پرداخت می کند و سعی می کند همان را عمیق و عمیق تر کند و زیاد شلوغش نکند که این بهتر است تا اینکه شما شخصیت های زیادی وارد کنید و توان پرداخت همه ی آنها را نداشته باشید.
شخصیت اول فیلم یعنی هری کاول یک جاسوس خصوصی است که در کار خود بسیار حرفه ای است و این را در آغاز فیلم شاهدیم که چگونه مکالمه ی یک زوج جوان را در محیطی وسیع و شلوغ ضبط می کند و همین مکالمه تبدیل به پلات مرکزی فیلم می شود چرا که هری به دنبال اتفاقاتی که می افتد سعی می کند روی آن دقیق و دقیق تر شود تا بعضی از معماها برایش حل شود.
هری کاول شخصیتی نسبتاً مذه.بی است و این را سعی می کند کاپولا در بخش هایی از فیلمش برجسته کند و همچنین تجربه ای بسیار تلخ در خاطره ی خود دارد که هم او را آزار می دهد و هم محتاط و ترسویش کرده است. محتاط بودنش را از قفل های درب منزلش می فهمیم که حتی در آغاز فیلم از هدیه ی تولدی که یکی از همسایه ها برای او در خانه اش گذاشته است ناراحت می شود و همچنین از نحوه ی نگهداری از دختر مورد علاقه اش هم می شود به شخصیت او بیشتر نزدیک شد چرا که انگار او نمی خواهد دیگران مثل خودش به حریم خصوصی او مت.جاوز شوند و سعی می کند با دقت تمام کنترل حریم خصوصی خودش را حفظ کند. اما کنجکاوی او در مسئله ی آن زوج باعث می شود هم از نظر ذهنی دچار فروپاشی شود و هم حریم خصوصی خود را به مرور نابود کند. در واقع هری به دلیل عذاب وجدانی که در یکی از کارهای قبلی خود داشته است(که موجب قتل یک خانواده شده است) به دنبال آن است که اجازه ندهد این بار دوباره آن اتفاق بیفتد و یکبار در فیلم می گوید که من از مرگ نمی ترسم بلکه از قتل می ترسم. اما در طی این قضیه نه تنها نمی تواند جلوگیری از قتل کسی کند بلکه باعث می شود که کنترل امور خصوصی خود را نیز از دست بدهد. چرا که او به دلیل فشار روانی بالایی که تحمل می کند انگار توهم به درون حیطه ی واقعیت دور و برش وارد می شود و او را منفعل می کند و همچنین درجه توهم و ترسش از به باد رفتن حریم خصوصی اش بسیار بیشتر از تهدید خارجی است که به او تحمیلمی شود و همین باعث می شود که کنترل خود را بر همه چیز از دست بدهد. در واقع آشفتگی ذهنی هری به مرور و لحظه به لحظه توسط آن مکالمه بر کنترلش بر محیط اطرافش غلبه می کند و او را شکست می دهد شبی که رویایی را می بیند را به یاد آورید که همین آشفتگی ذهنی چطور موجب می شود آن زن نوارهای او را بدزدد و به حریم شخصی او نفوذ کند. مکالمه بارها بارها در فیلم شنیده می شود و هربار انگار همانطور که ما به آن نزدیک می شویم همانطور هم زندگی هری را تحت تأثیر قرار می دهد و محاصره ی خودش را تنگ تر و تنگ تر می کند.
19
ahmad.noori3
۹ سال پیش
سنگین و نفس گیر!
معمای فیلم چنان با شخصیت گره خورده که جدا شدنی نیست... فیلم نه تنها خسته کننده نیست، بلکه لحظه به لحظه بخشی از داستان خودش را جلوی پای تماشاگر می‌گذارد... و این کار را با تصویری کردن ماجرا بسیار لذت‌بخش‌تر انجام میدهد... این‌که روندی آرام دارد، ضعف نیست! که البته در بسیاری کاپولا سعی کرده با ایجاد ضرباهنگ در تدوین این روند کند را هم بشکند! کات‌ها، دکوپاژ‌ها، و بیان تصویری ماجرا (حتا در مورد صداهای ضبط شده) و مخصوصن در سکانس پایانی، بی‌شک نشان‌دهنده‌ی سبک فورد کاپولاست...
16
davood.bn96
۹ سال پیش
کاپولا اون سال خودش از خودش اسکارا را برد (پدرخوانده ۲)!!!
11
saeedmolavi95
۱۰ سال پیش
برنده ی نخل طلا.....
5
amirshahab.mehdizadeh
۱۰ سال پیش
تنها دلیلی که نمره ی کامل ندادم و از ۱۰ بش دادم ۹ این بود که کمی حوصله سر بر بود...فیلم خیلی هیچکاکی بود ولی یه جورایی اورجینال و دارای امضای کاپولا هم بود...حوصله توضیح ندارم ولی حتما ببینید
3
amonamarth71
۱۰ سال پیش
یه شاهکار به تمام معنا
3
ashkankarimi1998
۱۱ سال پیش
کسل کننده
1
shaghayeg-1392
۱۰ سال پیش
بد نبود ارزش یکبار دیدن رو داشت ولی کمی کند پیش میرفت وخسته کننده بود
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نقد فیلم مکالمه ی فرانسیس فورد کاپولا
فروپاشی حریم ذهنی و شخصی
به اعتقاد من این بهترین فیلم کاپولاست چرا که اجزایش بسیار بهتر از هر فیلمش کنار هم به دقت جای گرفته اند و همچنین کاپولا در این فیلم بهتر از فیلم های معروفش از پس فضای حاکم بر اثرش بر آمده است و یک شخصیت منحصربفرد را به خوبی پرداخت می کند و سعی می کند همان را عمیق و عمیق تر کند و زیاد شلوغش نکند که این بهتر است تا اینکه شما شخصیت های زیادی وارد کنید و توان پرداخت همه ی آنها را نداشته باشید.
شخصیت اول فیلم یعنی هری کاول یک جاسوس خصوصی است که در کار خود بسیار حرفه ای است و این را در آغاز فیلم شاهدیم که چگونه مکالمه ی یک زوج جوان را در محیطی وسیع و شلوغ ضبط می کند و همین مکالمه تبدیل به پلات مرکزی فیلم می شود چرا که هری به دنبال اتفاقاتی که می افتد سعی می کند روی آن دقیق و دقیق تر شود تا بعضی از معماها برایش حل شود.
هری کاول شخصیتی نسبتاً مذه.بی است و این را سعی می کند کاپولا در بخش هایی از فیلمش برجسته کند و همچنین تجربه ای بسیار تلخ در خاطره ی خود دارد که هم او را آزار می دهد و هم محتاط و ترسویش کرده است. محتاط بودنش را از قفل های درب منزلش می فهمیم که حتی در آغاز فیلم از هدیه ی تولدی که یکی از همسایه ها برای او در خانه اش گذاشته است ناراحت می شود و همچنین از نحوه ی نگهداری از دختر مورد علاقه اش هم می شود به شخصیت او بیشتر نزدیک شد چرا که انگار او نمی خواهد دیگران مثل خودش به حریم خصوصی او مت.جاوز شوند و سعی می کند با دقت تمام کنترل حریم خصوصی خودش را حفظ کند.
اما کنجکاوی او در مسئله ی آن زوج باعث می شود هم از نظر ذهنی دچار فروپاشی شود و هم حریم خصوصی خود را به مرور نابود کند. در واقع هری به دلیل عذاب وجدانی که در یکی از کارهای قبلی خود داشته است(که موجب قتل یک خانواده شده است) به دنبال آن است که اجازه ندهد این بار دوباره آن اتفاق بیفتد و یکبار در فیلم می گوید که من از مرگ نمی ترسم بلکه از قتل می ترسم. اما در طی این قضیه نه تنها نمی تواند جلوگیری از قتل کسی کند بلکه باعث می شود که کنترل امور خصوصی خود را نیز از دست بدهد. چرا که او به دلیل فشار روانی بالایی که تحمل می کند انگار توهم به درون حیطه ی واقعیت دور و برش وارد می شود و او را منفعل می کند و همچنین درجه توهم و ترسش از به باد رفتن حریم خصوصی اش بسیار بیشتر از تهدید خارجی است که به او تحمیلمی شود و همین باعث می شود که کنترل خود را بر همه چیز از دست بدهد.
در واقع آشفتگی ذهنی هری به مرور و لحظه به لحظه توسط آن مکالمه بر کنترلش بر محیط اطرافش غلبه می کند و او را شکست می دهد شبی که رویایی را می بیند را به یاد آورید که همین آشفتگی ذهنی چطور موجب می شود آن زن نوارهای او را بدزدد و به حریم شخصی او نفوذ کند. مکالمه بارها بارها در فیلم شنیده می شود و هربار انگار همانطور که ما به آن نزدیک می شویم همانطور هم زندگی هری را تحت تأثیر قرار می دهد و محاصره ی خودش را تنگ تر و تنگ تر می کند.
سنگین و نفس گیر!
معمای فیلم چنان با شخصیت گره خورده که جدا شدنی نیست...
فیلم نه تنها خسته کننده نیست، بلکه لحظه به لحظه بخشی از داستان خودش را جلوی پای تماشاگر می‌گذارد... و این کار را با تصویری کردن ماجرا بسیار لذت‌بخش‌تر انجام میدهد... این‌که روندی آرام دارد، ضعف نیست! که البته در بسیاری کاپولا سعی کرده با ایجاد ضرباهنگ در تدوین این روند کند را هم بشکند!
کات‌ها، دکوپاژ‌ها، و بیان تصویری ماجرا (حتا در مورد صداهای ضبط شده) و مخصوصن در سکانس پایانی، بی‌شک نشان‌دهنده‌ی سبک فورد کاپولاست...
کاپولا اون سال خودش از خودش اسکارا را برد (پدرخوانده ۲)!!!
برنده ی نخل طلا.....
تنها دلیلی که نمره ی کامل ندادم و از ۱۰ بش دادم ۹ این بود که کمی حوصله سر بر بود...فیلم خیلی هیچکاکی بود ولی یه جورایی اورجینال و دارای امضای کاپولا هم بود...حوصله توضیح ندارم ولی حتما ببینید
یه شاهکار به تمام معنا
کسل کننده
بد نبود ارزش یکبار دیدن رو داشت ولی کمی کند پیش میرفت وخسته کننده بود