
فیلم داستان خواهران بِنت روایت می کند، گروهی متشکل از ۵ بانو که در قرن نوزدهم و در انگلستان زندگی می کنند. مادر این دختران علاقه مند است تا دخترانش با مردان ثروتمند ازدواج کنند، اما پدرشان برعکس مادر، آنها را طوری تربیت کرده که به مبارزه با زامبی ها بروند و زامبی کشی به راه بیندازند، چراکه اخیرا ویروس خطرناکی پخش شده که ملت را تبدیل به زامبی می کند. بزودی سر و کله گروهی از مردان عاشق پیشه و از جمله اقای دارسی پیدا می شود که توانایی های الیزابت و غرورش را تحسین می کند. اما اینبار به جای مباحث عاشقانه، آنها باید در مقابل جماعت زامبی نیز قد علم کنند و...


یک دختر معمولی بنام کلاری در روز تولد ۱۸ سالگی اش متوجه میشود که یک شکارچی سایه/Shadowhunter است. (گروهی متشکل از دورگه های انسان-فرشته که وظیفه شان کشتن شیاطین است) ! زمانی که مادر کلاری ربوده میشود او بهمراه چندی از دوستانش عازم سفری برای شکار شیاطین می شود تا سرنخ هایی از مادرش پیدا کند...


وقتی دروازهی الهی باز شد، دنیای زنده، آسمانها و دنیای زیرین به هم متصل شدند و عصری از هرج و مرج را آغاز کردند که در آن خواستهها و تعارضات به هم برخورد میکنند. برای بازگرداندن نظم، شورای جهانی تشکیل شد. همانطور که صلح برقرار شد، دروازهی الهی به افسانهای شهری تبدیل شد. در آن دنیا، پسران و دخترانی که توسط شورای جهانی مناسب شناخته شدهاند، جمع میشوند. آنها کسانی هستند که با اهداف شخصی خود قصد دارند به دروازه برسند. کسانی که به دروازه میرسند میتوانند دنیا را دوباره بسازند. چه چیزی پشت دروازه است؟ وقتی به در رسیدند، دنیا تغییر خواهد کرد؟ گذشته است که تغییر میکند یا آینده؟