
در دنیایی پر از قهرمانان درخشان، این اعتماد طرفداران است که قهرمانان را به ابرقهرمان تبدیل می کند. اگر قهرمانی اعتماد مردم را از دست بدهد، توانایی های ویژه خود را از دست می دهد. ارزش اعتماد جمعآوری میشود، کمیت میشود و برای تعیین رتبه قهرمان که روی مچ دست نمایش داده میشود، استفاده میشود. هر دو سال یکبار، قهرمانان برتر به یک تورنمنت می روند تا بجنگند، ارزش های اعتماد جدیدی را تعیین کنند و رتبه خود را کسب کنند.


رودو (Rudo) تو محلههای پایین یه شهر شناور زندگی میکنه، جایی که فقیرا زیر سایهی پولدارایی که زندگی لوکس دارن، گدایی میکنن و زبالههاشونو فقط میریزن تو پرتگاه. ولی یه روز، رودو رو به دروغ متهم به قتل میکنن و این اتهام ناعادلانه باعث میشه یه مجازات وحشتناک بهش بدن: تبعید به بیرون از شهر، همراه با زبالهها. اون پایین، رو سطح زمین، زبالههای آدما یه عالمه هیولای وحشی درست کرده. اگه رودو بخواد حقیقت رو بفهمه و از کسایی که پرتش کردن تو این جهنم انتقام بگیره، باید قدرت جدیدشو کنترل کنه و با هیولاهای غولپیکر زبالهای تو گودال روبهرو بشه.

یک جادوگر جوان به نام سامانتا با یک فانی به نام «دارن» آشنا میشود و با او ازدواج میکند. او سعی میکند که از قدرتهای جادوییش استفاده نکند و مانند سایر زنها خود کارهایش را انجام دهد. این در حالی است که خانوادهٔ جادوگرش از این وصلت راضی نبوده زیرا دارن جادوگر نیست و مدام در زندگی آن دو دخالت میکنند.