
«اينديانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسي است که براي برگرداندن اشياي تاريخي به موزه ها مي جنگد. مجموعه داري ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او مي گويد که پدرش «دکتر جونز» (کانري) متخصص قرون وسطی، در ميانه ي جست و جو براي يافتن جام مقدس ناپديد شده است و «ايندي» سعي مي کند جاي او را پيدا کند.

«باوموردا» (مادرش)، ملکه ی شرور، مطلع می شود که قرار است کودکی از بین «دیکینی ها» باعث سقوط او شود، دستور قتل تمام زنان باردار را می دهد. اما «الورا»، یکی از نوزادان نجات می یابد و خانواده ی «ویلو» (دیویس) او را پیدا می کنند. «ویلو» و خانواده اش که از نسل مردمانی کوچک هستند، از ترس حمله ی ملکه تصمیم می گیرند کودک را به «دیکنی ها» برسانند.

یک پدربزرگ مهربان کنار نوهی بیمارش می نشیند و قصهای که از مدتها پیش نسل به نسل به او رسیده را بازگو می کند. داستان قدیمی از عشق و ماجراجویی، از جایی شروع می شود که دختری زیبا که با شاهزادهای نفرت انگیز بنام «هامپردینک» نامزد است، برای آغاز یک جنگ ربوده می شود. اکنون «وستلی»، دوست دوران کودکی دختر، که اکنون یک دزد دریایی است، باید او را نجات دهد.

شهر کيهاني «گلوله هاي فضايي» با کمبود هوا براي تنفس روبه رو است و به همين دليل، «رئيس جمهور اسکروب يوگورت» (بروکس) به فرمانده ي سفينه ي فضايي اش «دارک هلمت» (مورانيس) مأموريت مي دهد تا با ربودن «شاهزاده خانم وسپا» (زونيگا) دختر پادشاه سياره ي «درويديا» اتمسفر سياره را به دست آورد...