
«هري دالتن» (برازنان)، زمين شناس متخصص آتش فشان ها، براي تحقيق به شهري نزديک قله ي آتش فشان اينک خاموش دانته مي رود و از نشانه هايي در مي يابد که آتش فشان هنوز فعال است. شهردار شهر که مادري مجرد به نام «ريچل واندو» (هميلتن) است، حرف او را مي پذيرد، اما ديگر مسئولان به دليل توريستي بودن منطقه، حاضر نمي شوند مردم را به فرار از شهر وادارند.

تبهکاري به نام «کوآلن» (ليتگو) و هم دستانش، هواپيمايي حامل ميليون ها دلار اسکناس را مي ربايند و محموله ي گرانبها را به هواپيماي ديگري منتقل مي کنند. اما هواپيماي دوم آسيب مي بيند و با چمدان هاي حامل اسکناس ها در کوهستان راکي سقوط مي کند. «گيب واکر» (استالون) و دوستش، «هال تاکر» (روکر) از گروه نجات کوهنوردان پيام کمک تبهکاران را دريافت مي کنند و به کمکشان مي شتابند اما تبهکاران آن دو را گروگان مي گيرند تا چمدان ها را به دست بياورند...

سپتامبر سال ۱۹۴۵. سباستین بیصبرانه منتظر بازگشت دوست خود آنجلینا است. آنها به مدت دو سال از هم دور بوده اند. اما خبر میرسد که هواپیمایی که آنجلینا سوار آن بوده در کوهستان سقوط کرده است. ولی سباستین ایمان دارد که او هنوز زنده است. بنابراین بهمراه سگ خود بل، عازم خطرناک ترین ماجراجویی زندگی اش میشود...

فیلم مستند صعود ناامن (Free Solo) در رابطه با داستان و جریانات یک صخره نورد فری سولو به نام الکس هالند است. در این فیلم ما شاهد این هستیم که این ورزشکار، در حال آمادهسازی خود است تا به آرزویی که در تمام زندگیاش آن را در سر میپروراند، برسد. آرزوی تمام زندگی الکس هالند این بود که از سنگهای معروفترین صخرهی دنیا که دیوارهی مرتفع ال کاپیتان بود و با ارتفاع ۳۰۰۰ فوت (۹۰۰ متر) در پارک ملی یوسیمیتی قرار داشت، بالا برود.... آن هم بدون طناب و محافظ.