
چين، سال ۸۵۹ ميلادي. دو فرمانده نظامي، «ليو» (اندي) و «جين» (کانشيرو)، مأموريت يافته اند تا رهبر يک گروه ضد دولتي معروف به «خنجرهاي پرنده» را دستگير کنند. با گزارش يک خبرچين سرو کار اين دو به گيشاخانه اي مي افتد که در آن يکي از مظنونان، يعني رقاصه اي نابينا به نام «مئي» (زي يي) مشغول کار است...

چين، قرن سوم قبل از ميلاد. يک «مرد» (لي)، پس از کشتن سه تن از دشمنان امپراتور - «آسمان» (ين)، «شمشير شکسته» (چيو- واي) و «برف پرنده» (مان- يوک) - به حضور امپراتور چين (مينگ) شرف ياب مي شود. اما امپراتور گزارش «مرد» را باور نمي کند و مي گويد هدف اصلي او کشتن امپراتور است...