
» جیسن « ( آرمسترانگ )، پس از بیست سال، در طلب تاج و تخت پدرش که عموى ناتنی اش، » پلیاس « ( ویلمر ) آن را به یغما برده بود، بر می آید. » پلیاس « براى خلاصى از دست » جیسن ) او را روانه ى یافتن پشم زرین میکند. » جیسن ) همراه دلاورانى یونانى در کشتى آرگو عازم این سفر میشود.

هیدز با نیروی شیطانیش، هركول پسر زئوس و هرا، خدایان یونانی را به انسان فانی تبدیل می كند و به زمین می فرستد و تا زمانی كه هركول قهرمان واقعی نشود، نمی تواند نزد خدایان باز گردد. او پس از آموزش نزد فیلو موفق می شود تا شهر را از وجود هیولایی غول آسا نجات دهد و سپس عاشق مگ می شود و ...