
رایان اونیل در این فیلم درنقش یک راننده فوق العاده حرفهای است که در فیلمهای سینمایی نقش بدلکار را بازی میکند. البته او به گروههای خلافکار و سارق نیز به عنوان راننده در تعقیب و گریزها کمک میدهد. پلیسی به نام درن به دنبال دستگیر کردن راننده است. راننده تصمیم دارد از این حرفه خداحافظی کند، اما پلیس میخواهد به هر شیوهای شده او را دستگیر کند. پلیس یک گروه خلافکار را مجبور میکند تا یک سرقت مشترک با راننده انجام دهند.

یک کشتی عظیم مسافربری عازم نخستین مسافرت بهاره خود شده است. غریبه ای که خود را جاگرنات (نیروی نابودکننده) معرفی می کند با نماینده کشتی در لندن، نیکلاس پورتر (هولم) تماس میگیرد و اعلام می کند هفت بمب، هر کدام حاوی نیم تن مواد منفجره، در کشتی جاسازی شده است و گروهی برای خنثی کردن بمبها وارد عمل می شوند که...

Henry Hill یک کارآگاه خصوصی به نام جیک گیتیز، توسط زنی که ادعا میکند همسر آقای مالوری، سازنده سیستم ذخیره آب شهر لوس آنجلس، است برای تحت نظر قرار دادن شوهرش استخدام میشود. جیک گیتیز پس از چند روز موفق میشود از آقای مالوری و معشوقه اش چند عکس بگیرد و روز بعد این عکسها به تیتر اول روزنامه ها تبدیل میشوند. مدت کوتاهی پس از این اتفاقات، همسر واقعی آقای مالوری با حضور در دفتر جیک بابت این رسوایی از او توضیح میخواهد و او را تهدید به شکایت میکند، اما در ملاقات بعدی به جیک اطلاع میدهد که او و همسرش از طرح شکایت در دادگاه صرف نظر کرده اند و از جیک درخواست میکند به تحقیقاتش پیرامون این قضیه خاتمه دهد. با این حال جیک به تحقیقات خود ادامه میدهد و کم کم متوجه راز میشود که…

فروشنده اي به نام «ديويد مان» (ويور) که براي انجام کاري به کاليفرنيا رفته، به خاطر ترافيک سنگين بزرگ راه، از يک جاده ي محلي به راهش ادامه مي دهد. او در ميانه ي راه، براي پرهيز از دود غليظ يک تانکر، از آن سبقت مي گيرد، اما اين کار راننده ي تانکر را به خشم مي آورد و تعقيب و گريزي ديوانه وار و خطرناک آغاز مي شود.