
"رکس" و "ساسکیا" زوج جوان و عاشقی هستند که به تعطیلات رفته اند.آنها در میانه راه توقف می کنند و ناگهان "ساسکیا" ناپدید می شود."رکس" سه سال بعد از این اتفاق را صرف پیدا کردن او می کند.او ناگهان تعدادی کارت پستال از رباینده او دریافت می کند که به او قول داده هر چیزی را که اتفاق افتاده آشکار می کند...

«دن گالاگر» (داگلاس)، يک وکيل متأهل و خوشبخت نيويورکي است. وقتي همسرش، «بت» (آرچر) و دخترش، «الن» (لاتسن) براي تعطيلات به خار شهر مي روند، او با زني به نام «الکس فارست» (کلوز) رابطه اي شورانگيز برقرار مي کند. براي «دن» اين يک رابطه ي گذراست، اما «الکس» بيش از اين مي خواهد...

شيکاگو. «هنري» (روکر)، پس از چند سال زندان به جرم قتل مادر خيابان گردش در سن چهارده سالگي، آزاد مي شود. در ظاهر کاري به عنوان نابودکننده ي حشرات مي يابد؛ اما در عين حال به کشتن افراد ناشناس، به خصوص زنان، با استفاده از ابزار مختلف، مثل چاقو، اسلحه، طناب و حتي دستانش، و بدون داشتن انگيزه اي مشخص، ادامه مي دهد.