
در سال ۱۹۲۷، «دان لاکوود» و «لینا لامونت» یک زوج مشهور هنری هستند. اما لینا عشق روی صحنه را با عشق واقعی اشتباه می گیرد. دان همراه شریک قدیمی خود «کاسمو»، تلاش زیادی کرده تا به جایی که امروز در آن قرار دارد برسد. دان آهنگ های زیبایی را در جدیدترین فیلم خود و لینا می خواند. اما با وجود تلاش های بسیار لینا، باز هم صدای کس دیگری را روی او می گذارند. «کتی سلدن» به عنوان یک بازیگر بلندپرواز وارد صحنه می شود و دان حین کار با او در فیلم، عاشق او می شود...

"گلن" و دوستش "کول" با قطاری که حامل ساکنان مناطق دولتی ست از میزوری به سمت اورگان در حرکت هستند.آنها در خارج از پورتلند ساکن می شوند و با رسیدن زمستان آنها مجبور می شوند غذا و تجهیزات نگه داری شده در پورتلند را از چنگ ماموران فاسد دولتی آزاد کنند.در راه بازگشت "کول" نقشه رساندن تجهیزات به اردوگاه جویندگان طلا را می کشد و...

آغاز جنگ جهانى اول . « چارلى » ( بوگارت ) با قايق فرسوده ى « افريكن كويين » مايحتاج مردم را در چند دهكده ى افريقاى جنوبى به دستشان مى رساند . او در يكى از توقفهايش با پير دخترى به نام « رز » ( هپبرن ) ، خواهر كشيش « ساموئل » ( مورلى ) آشنا مى شود . پس از چندى تصميم مىگيرد او را از منطقه خارج كند...

پس از سپری کرده سه سال در میدان نبرد،"ژنرال مارکوس وینیسیوس" به روم بازگشته و با "لیژیا" برخورد و عاشقش می شود.او یک مسیحی است و نمی خواهد ارتباطی با یک جنگجو داشته باشد.با اینکه او در روم بزرگ شده اما دخترخوانده یک ژنرال بازنشسته بود و در حقیقت گروگان روم محسوب می شود."مارکوس" نزد امپراتور می رود تا او را در ازای خدماتی که انجام داده بدست آورد...

« كارآگاه جيم مكليود » پس از دستگيرى « كارل اشنايدر » كه سقط جنينهاى غير قانونى انجام میداده، در راه بردنش به بازداشتگاه ، حسابى او را كتك میزند. « ستوان ماناگن » تصميم میگيرد تا ماجرا را پیگيرى كند و متوجه میشود كه همسر « مك ليود » ، « مرى » ، سالها پيش توسط همين « اشنايدر » سقط جنين كرده است...