
"ساشا" که یک زن جوان و زیبا است، درگیر یک رابطه عاشقانه با مردی به نام "آلکس" میشود که درگیر جهان تبهکاری شده است. آلکس به طور ناخواسته "ساشا" را در ماجراهای خود جلب میکند و او را درگیر یک شبکه پیچیده از جرم و انتقام میکند. در این فیلم، روایت از روابط پیچیده، جرم و عشق طغیان میبرد و شخصیت "ساشا" در میان دنیای تاریک جنایی و شور و هیجان عاشقانهای را تجربه میکند.

جایی دور از مسیر اصلی، تو بیابانهای نوادا، یه مجموعه خصوصی هست که مسافرا بهش "واحد گمشده" گفتن. یه مکان کنار جاده برای اونایی که از سفر خسته شدن. حس جذابیت و شور مثل طاعون تو اینجا وجود داره که بهتون قول میده بیشتر از تشنگی آب رو از بین ببره. مردم با صدای دلنشین این مکان تاریخی رو به سمت خودشون جلب میکنن و خودشون رو پیدا میکنن که توی این گوشه جادویی از بیابان توسط روحانیان خونگرمانه گرفتار شدن. اینجا استاد معمولی روانشناسی (تابیتا استیونز) در حرارت hedonistic گم میشه و از طریق یه سری دیدارهای حسی، ملکه واحد گمشده میشه و هرکی که خودشو نزدیکش کنه، توی یه قلاویز جوشان از اکستازی خورشیدی دعوت میشه.