یک مربی موفق بوکس متوجه می شود که دوستش ، یک قهرمان ، با خواهرش به او خیانت کرده است. او قصد دارد با آموزش مردی که بتواند او را از سلطنت خلع کند، انتقام بگیرد...
کارآگاه نوجوان "نانسی درو" پدرش را در یک سفر کاری به لس آنجلس همراه می کند، جایی که بطور اتفاقی سرنخ هایی برای حل یک پرونده قتل را پیدا می کند...
تاجری که قلب پدرو را پیوند زده، عاشق والریا، بیوه‌ی او می‌شود و به او و محله‌اش کمک می‌کند، بدون اینکه والریا از ارتباط او با پدرو باخبر شود.
زنی جوان که از حس شوخ طبعی خود برای حل مشکلاتش استفاده می کند، طی ملاقاتی جدی با دکترش زندگی اش برای همیشه تغییر می کند...
داچ وان دن بروک (هریسون فورد)، کارآگاه پلیسی است که همسرش پیتون (تامپسن) در یک فروشگاه معتبر کار می‌کند و موقع پروازی تجاری به میامی، هواپیمایش بلافاصله پس از صعود، در یکی از ناگوارترین سانحه‌های هوائی شهر، سقوط می‌کند. اما مدتی بعد، داچ پی می‌برد که همسرش در واقع به مأموریتی کاری نمی‌رفته...
در نیکاراگوئه در سال ۱۹۸۴، یک تاجر انگلیسی مرموز و یک روزنامه نگار آمریکایی سرسخت با هم رابطه عاشقانه ای را آغاز می کنند که به زودی درگیر هزارتوی خطرناکی از دروغ ها و توطئه ها می شوند و مجبور می شوند از کشور فرار کنند...
چندین یاکوزا از توکیو به اوکیناوا فرستاده می شوند تا به پایان دادن به جنگ باند کمک کنند. جنگ تشدید می‌شود و سرگردان‌های توکیو تصمیم می‌گیرند در ساحل استراحت کنند...
لهستان ، سال ۱۹۳۹ . « يوزف تورا » ( بنى ) بازيگر بسيار مشهور تياتر و همسرش ، « ماريا » ( لومبارد ) كه در ورشو همچون شمايلى ملى مورد تحسين است ، قرار است در نمايشى ضدنازى ظاهر شوند ، اما به دليل سانسور اين برنامه جاى خود را به اجرايى از « هملت » مى دهد. « ماريا » تعلق خاطرى به « سوبينسكى » ( استاك ) ، خلبان جنگى جوانى پيدا كرده كه هنگام حمله ى آلمان به لهستان به خدمت احضار مى شود.
بازيگرى فرانسوى ( ريوا ) براى بازى در فيلمى به ژاپن مى آيد و با آرشيتكتى ژاپنى ( اوكادا ) براى دو روز رابطه برقرار مىكند. رنجى كه زن بابت كشته شدگان بمباران هيروشيما حس مى كند او را به ياد ضايعه اى مى اندازد كه خود در گذشته متحمل شده است...