

«سِی» یک کارمند ۲۰ ساله است که به دنیایی کاملا متفاوت منتقل می شود. متاسفانه طی آیینی که «سِی» را احضار کردند، دو نفر را بجای یک نفر به این دنیا منتقل کردند. و همه مردم دختر دوم را به «سِی» ترجیح می دهند! ولی این شرایط چندان هم برای «سِی» بد نبود، او کاخ سلطنتی را ترک می کند و با جادویی که تازه بدست آورده بود، فروشگاه های ساخت معجون و لوازم آرایشی تاسیس کرد. تجارت هم رفته رفته در حال رونق گرفتن بود، و این زندگی ممکن است که زندگی چندان بدی هم نباشد...


تنگ سان که مادرش را در سنین بسیار کمی از دست داده بود، با تکیه بر و پشتوانه پدرش بزرگ میشود. او در سن خود دارای استعداد و هوش فوقالعاده ای بود. در سن ۶ سالگی او را به آکادمی رودینگ فرستاند تا آرزویش که رسیدن به مقام استادی روح بزرگ بود را بدست آورد. در آنجا، او تحت سرپرستی یو شیائو بود، همچنین در آنجا او با یتیمی به نام گو شیائو وو دوست می شود سفر طولانی و دشواریرا با هم آغاز می کنند و …


سیاهچال پنهان مکانی افسانهای است که دارای جواهرات و اشیایی کمیاب است. «نُور» که سومین پسر خانوادهی اشرافزادهی سطح پایینی بود و تنها پیشنهاد کاریش را از دست داده بود، اتفاقی صحبتهایی دربارهی این سیاهچال میشنود. سپس قدرتی بدست میآورد که با آن میتواند مهارتهایی ایجاد کند و حتی به فردی دیگری اعطا یا تغییرشان بدهد. جهت استفاده از این قدرت، نیاز است که با انجام کارهایی امتیاز جمع کند. کارهایی همچون خوردن غذاهایی خوشمزه و انجام اعمال منحرفانه با دختران هوسانگیز.


درست زمانی که ماساتو فکر می کرد که بررسی تصادفی در مدرسه تمام شده است، در یک طرح مخفی دولتی درگیر شد. همچنان که با جریان برده می شد، به یک دنیای بازی رسید! انگار که اینها کافی نبوده، مادرش نیز آن جا بود! کمی با مدل همیشگی انتقال به دنیای دیگر متفاوت بود، اما بعد از کمی سر و کله زدن، "مامان می خواهد با ما-کون به ماجراجویی بپردازد." آیا مامان می تواند همراه ما-کون باشد؟ ماساتو و ماماکو ماجراجویی شان را شروع می کنند، آن ها پورتا را می بینند، یک تاجر زیبای در حال سفر، و یک فیلسوف زیرک قابل تاسف. در کنار عضو جدیدشان، ماساتو و دوستان سفرشان را شروع می کنند.