

زندگی کازوما ساتو یه هیکیکوموری که عاشق بازی هاست به خاطر یک تصادف به پایان می رسد . باید اینطور می شد ولی وقتی بیدار شد یه دختر زیبا که به خودش می گفت الهه در برابرش بود. که بهش میگه هی، من برات یه چیز خوب دارم. می خوای بری به دنیای دیگه؟ فقط یه چیز می تونی با خودت ببری. پس تو رو می برم. از اینجا به بعد ماجراجویی بزرگ سرکوب کردن شاه شیطانی برای کازوما شروع می شه. یا حداقل شاید باید اینطور می شد ولی ماجرا با مسئله ی پیدا کردن غذا، لباس و سرپناه شروع می شه! با وجودی که کازوما می خواهد در آرامش زندگی کند الهه مرتب دردسر درست می کنه و بالاخره اونا توجه ارتش شاه شیطانی رو جلب می کنن!


داستان در سال ۲۱۳۸ اتفاق می افتد ، عصری که در آن بازی های واقعیت مجازی در اوج خود هستند. روزی یک بازی آنلاین محبوب به نام ایگدراسیل را تعطیل می کنند اما شخصیت اصلی داستان “مومونگا” تصمیم میگیرد از بازی خارج نشود. مومونگا به عنوان قوی ترین جادوگر به شکل یه اسکلت در می آید. جهان به عوض شدن ادامه می دهد و شخصیت های غیر بازیکن (NPC) ها دارای احساسات می شوند. مومونگا بدون والدین یا دوستی یا موقعیتی در جامعه ، تلاش می کند تا بر جهان تازه ای که بازی بوده چیره شود.


پایتخت سلطنتی امپراطوری پارس در هگمتانه قرار دارد، شهری با شکو وجلال و شگفتی ها،که توسط پادشاه ترسناک و شکست ناپذیر آندروگوراس اداره میشود،ارسالان شاهزاده جوان و کنجکاو از پارس با وجود پشتکار بالا بنظر نمیرسد که پادشاه مناسبی مثل پدرش شود،ارسلان در سن ۱۴ سالگی به اولین جنگ زندگی خود میرود و....

دینا توانایی های خارق العاده ای دارد که آنها را از مادرش به ارث برده است. او میتواند مستقیماً از باطن دیگران را خبردار شود، به طوری که آنها خود به خود احساس شرم کنند. زمانی که تنها وارث تاج و تخت به اشتباه متهم به قتل خانواده اش می شود، مادر دینا برای حل این مسئله میرود اما زندانی میشود. اکنون فقط دینا است که میتواند حقیقت پشت پرده این قتل را روشن کند...

داستان فیلم در ارتباط با زنی مهربان با قلبی پاک به نام Maleficent (با بازی آنجلینا جولی) است که در ابتدا زندگی روستایی را در صلح می گذارند که ناگهان ارتشی به سرزمین او حمله می کند و او به عنوان قدرتمند ترین محافظ به شدت از سرزمین خود محافظت میکند اما ظالمانه در حق او خیانت می شود و قلب مهربان و پاکش تبدیل به سنگ می گردد و ...