دانشجوی خجالتی با رویای فراموش شده قهرمان بودن، زمانی که یک نگهبان مرموز او و یک هنرمند جوان را برای مبارزه با جرم و جنایت در دنیایی که قدرت های فوق العاده رایج اند اما قهرمانان واقعی کمیاب، دعوت می کند، هدف جدیدی پیدا می کند...
گنگستری به نام بامپی جانسون در طول دهه ی ۱۹۶۰ و پس از ۱۰ سال زندان به منطقه هارلم باز می گردد و تلاش می کند که کنترل این منطقه را که اکنون در دست یک مافیای ایتالیایی است، بازپس بگیرد...
در سال ۱۹۷۲، اولین مأمور زن سیاه‌پوست اف‌بی‌آی به جنوب غربی می‌رود و در تلاشی جسورانه، یک راننده‌ی فراری شجاع را برای نابودی یک سندیکای جرم و جنایت رو به رشد استخدام می‌کند.
پانزده سال پیش، طوفانی شهر ساحلی ایولین بی را ویران کرد و سه جوان را با خود برد: فین، برادر بزرگ تر کایران، گبی، دوست صمیمی میا و توبی، دوست فین. کایران و میا که بار گناه سنگینی بر دوش داشتند، از آنجا گریختند...
براساس یک داستان واقعی که در سال ۱۹۶۵ همه مردم را بهت زده کرد.فیلم درباره شک آورترین جرمی است که علیه یک قربانی صورت گرفته است."گرترود بانیزسکی" مادری که با شش فرزندش زندگی می کند.مشکلات مالی باعث می شود او به نقطه ی فروپاشی روانی برسد.که باعث کشته شدن یکی از فرزندانش و وحشتی غیر قابل باور برای بقیه آنها می شود ...
سازمان Q پس از دریافت یک نامه و پیدا کردن دو شخصی که ۱۴ سال پیش ربوده شده بودند، به دنبال یک قاتل سریالی می رود تا او را از پای در آورد...
هنگامی که جوانی به شهر خود در مونتانای دهه ۱۸۷۰ بازمی‌گردد تا میراث خانوادگی‌اش را مطالبه کند، رازهای مدفون گذشته شهر سربرمی‌آورند و به خشونت دامن می‌زنند. او در این میان، بین یک کلانتر که مصمم به برقراری نظم است و یک غریبه مرموز که قصد ویرانی دارد، گرفتار می‌شود.
یک استاد گروه دانشگاهی فریب می خورد و به شهرش یعنی اوکلاهما برمی گردد، جایی که بردار دوقلو اش در آنجا برای او برنامه هایی در سر دارد...
«ديويد شاين» (کيوساک) مي خواهد نمايش نامه اي را روي صحنه ببرد، ولي سرمايه ي لازم را ندارد و مجبور است به سردسته ي يک باند تبهکار متوسل شود که مي خواهد محبوبه ي سبک مغزش، «آليونيل» (تيلي) را روي صحنه ببيند. «چيچ» (پالمينتري)، محافظ «آليو» هم بايد در تمام مدت تمرين هم راه «ديويد» باشد و «ديويد» آرام آرام پيشنهادهاي سازنده اي درباره ي نمايش نامه از «چيچ» دريافت مي کند...
