
نيويورك . « ج . ج . هانسكر » ( لنكستر ) ، روزنامه نگار معتبر و سرشناس ، كه از رابطهى خواهرش ، « سوزان » ( هريسن ) با « استيو » ( ميلنر ) ، نوازندهى جوان و معصوم كلوبهاى شبانه راضى نيست ، يكى از پادوهاى مطبوعاتى به نام « سيدنى » ( كورتيس ) را مجبور مىكند تا براى « استيو » پاپوش درست كند .

دختر جوانى به نام « چارلى » ( رايت ) علاقه ى بسيارى به دايى اش ( كاتن ) دارد كه او هم « چارلى » ناميده مى شود. دخترك كه رابطه اى پراحساس و عاطفى با دايى دارد به رفتارش مشكوك مى شود و خيلى زود با كمك كارآگاهى خصوصى ( كئرى )، در مى يابد كه او همان قاتل بى رحم زنان بيوه است كه پليس مدتهاست در جست و جوى او است.