
نیویورک، سال ۱۹۲۵. جیب بری به نام «کریس دوبوآ» (وان دام) به سبک «فاگین» آلیور توییست، یتیم خانه ای پر از بچه های دزد را اداره می کند. او که خود نزد یک استاد کیک با کسینگ به نام «خائو» (آلئونگ) بزرگ شده، در یک مسابقه ی افسانه ای شبیه به نبرد گلادیاتورها، که در شهری دور افتاده در تبت میان قهرمانان جهان با سبک های مختلف مبارزه برگزار می شود، شرکت می کند…

«کاکویی چان»، مأمور پلیس هنگ کنگی، مأموریت می یابد تا زنی به نام «ناتاشا» را حین سفرش به اوکراین تعقیب کند. «ناتاشا» در حال قاچاق دلار امریکا به شوروی سابق است. این دلارها آن قدر هست که تروریستی به نام «تسویی» بتواند در بازار سیاه از مافیای روس یک کلاهک هسته ای خریداری کند…

ست گكو (جرج كلوني) و برادر كوچكترش (كوئنتين تارانتينو) پس از اينكه سرقت مسلحانه خونيني را در تگزاس انجام مي دهند، تصميمي دارند از مرز گريخته و وارد مكزيك شوند. آنها يك كشيش و دو فرزندش را گروگان مي گيرند تا آنها را از مرز عبور دهند. آنها غروب آن روز و پس از عبور از مرز به يك كلوب مي رسند كه افراد مشكوكي در آنجا هستند. آنها تصميم مي گيرند شب را در آنجا سپري كنند اما پس از مدتي پي مي برند كه صاحبان آنجا عده اي خون آشام هستند و اکنون براي نجات جانشان بايستي با آنها مقابله كنند.