
"پروفسور آبرونیسیوس" محقق سالخورده خفاشها به همراه دستیارش "آلفرد" به دهکده ای دورافتاده در ترانسیلوانیا می روند تا خوناشامها را پیدا کنند."الفرد" عاشق "سارا" دختر جوان صاحب مسافرخانه می شود. اما او مورد علاقه کنتی عجیب است که در قلعه ای تاریک خارج از دهکده زندگی می کند و...

پس از انقلاب مکزيک در سال ۱۹۱۷. »گرانت« (بلامي)، مزرعه دار ميليونر امريکايي، چهار حرفه اي به نام هاي »فاردن« (ماروين)، »دالوورت« (لنکستر)، »ارنگارت« (رايان) و »جيک« (استرود) را اجير مي کند تا همسر مکزيکي اش، »ماريا« (کارديناله) را که »راسا« (پالانس)، سر دسته ي راهزنان او را ربوده، نجات دهند.

» اسمايلر گروگان « ( دورانته) با ماشين از بالاى صخره اى سقوط می كند و سرنشينان چهار اتومبيل شاهد اين تصادفاند. » اسمايلر « پيش از مرگ به آنان می گويد كه ۳۵۰ هزار دلار از پولهاى مسروقه اش را زير « W بزرگ « پارك ايالتى ساحل سانتا رزيتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبيل به طور جداگانه به طرف سانتا رزيتا به راه می افتند...