
چين، قرن سوم قبل از ميلاد. يک «مرد» (لي)، پس از کشتن سه تن از دشمنان امپراتور - «آسمان» (ين)، «شمشير شکسته» (چيو- واي) و «برف پرنده» (مان- يوک) - به حضور امپراتور چين (مينگ) شرف ياب مي شود. اما امپراتور گزارش «مرد» را باور نمي کند و مي گويد هدف اصلي او کشتن امپراتور است...

بازيگر جواني به نام «جاني» (کانسيدين)، همسرش، «سارا» (مورتن) و دخترانش، «کريستي» (سارا بوگلر) و «آري يل» (اما بوگلر) را مخفيانه از مرز کانادا وارد امريکا مي کند و به اميد جان دادن به زندگي حرفه اي اش، خانواده را به نيويورک مي برد. اما همگي خيلي زود در مي يابند که امريکا آن چنان هم سرزمين فرصت هاي بي حد و حصر نيست...

«تامس فولر» (کين) روزنامه نگاري بريتانيايي است که در سال ۱۹۵۲، نخستين مراحل جنگ در هندوچين را براي «لندن تايمز» پوشش مي دهد. او با «آلدن پايل» (فريزر)، امريکايي پر شور و منطقي و ظاهرا ساده اي آشنا مي شود که جزو تيمي پزشکي به سايگون آمده است. او پس از چندي متوجه مي شود امريکايي هايي که وارد ويتنام شده اند تيم پزشکي نيستند و «پايل» در واقع، مأمور سازمان سيا است...

«اوکوی» یک دکتر خوش قلب نیجر، و «سنای» خدمتکاری ترکی، هردو در هتلی در لندن مشغول به کار هستند. معاملات مواد مخدر، و انواع خلاف در این هتل صورت می گیرد، اما زمانی که اوکوی یک قلب انسان را در یکی از توالت های هتل می یابد، متوجه میشود که چیزی فراتر از جرایم رایج در این هتل جریان دارد...

«کتی» همسری عالی در دهه پنجاه هست و زندگی ایده آلی دارد، بچه های سالم، شوهر موفق، و موقعیت اجتماعی بالا، ولی وقتی شوهرش را در حال بوسیدن یک مرد میبیند زندگی عالی اش به هم پیچیده می شود و از کنترل خارج می شود و در این بین دوستی او با باغبانش «ریموند» که سیاه پوست هست و چنین روابطی در آن زمان از نظر جامعه رد شده هستند زندگی اش را از این هم پیچیده تر می کند. کتی زخم خورده و تلاش «فرانک» شوهرش برای نجات ازدواجشان و رابطه پیچیده کتی با ریموند فصل دردناکی در زندگی آنها ایجاد میکند...

فیلم فریدا درباره زندگی «فریدا کالو»، یکی از شاخص ترین نقاشان سبک سورئالیسم مکزیک است که در طول عمرش همواره شجاعانه و قدرتمندانه با چالش هایی که با آنها رو به رو بود، جنگيد. دوران رشد فريدا در مكزيكوسيتي دقيقا مصادف شد با حضور تبعيدياني مانند تروتسكي در اين شهر كه بر افكار و انديشه هاي او تاثير گذاشتند. با وجود فشارهای مالی حاکم بر خانواده و روابط پر تنش بين والدين او، فریدا وارد مدرسه پزشکی شد اما تحصیلاتش در اثر یک حادثه وحشتناك رانندگی که او را تا مرز مرگ برد، متوقف شد. این حادثه باعث خرد شدن کمر، به وجود آمدن یک جراحت عمیق و شکستگی های متعدد در نواحی ستون فقرات، لگن، ترقوه، دنده ها و پاهای وی شد. زمانی که به منظور بهبود بستری بود، عشقش او را ترک کرد. فریدا كه در این زمان در دریایی از نا امیدی و غم فرو رفته بود، در حالی که در تختش زندانی شده بود، شروع به کشیدن نقاشی کرد...