
نوربیت در دوران نوزادی از اتومبیلی به بیرون پرت شده و مک یک رستوران چینی به اسم آقای وانگ او را به فرزند خواندگی قبول کرده است . او در دوران جوانی مجبور می شود با دختر بسیار چاق ، عصبی و مستبد به اسم راسپوتیا ازدواج کند . در ادامه نوربیت با دوست دوران کودکی اش که دختری زیبا به اسم کیت ویلیامز است آشنا شده و به او علاقمند می شود . از سوی دیگر کیت نامزدی ثروتمند و خوش تیپ به اسم دیون دارد اما بتدریج که وقت بیشتری را با نوربیت می گذارند به او علاقمند می شود.

نگاهی به زندگی خواننده مشهور فرانسوی، «ادیت پیاف». مادرش در کافهها میخواند و پدرش یک آکروبات است که در سیرک کار می کند. مادرش در کودکی او را رها می کند و ادیت نزد مادربزرگ پدری خود بزرگ می شود. در سن ۲۰ سالگی، یک کاباره دار در پاریس او را که تا قبل از آن در کوچه ها آواز می خواند، به کار می گیرد و به خاطر هیکل کوچکش نام گنجشک کوچولو را بر او می گذارد. بعد از به قتل رسیدن آن کاباره دار، ادیت با یک نوازنده آشنا می شود و به کمک او کم کم به شهرت می رسد...

«باربارا کاوت» (دنچ) سال هاست که در يک مدرسه ي بريتانيايي تدريس مي کند. «شبا هارت» (بلانشت) مورد توجه «باربارا» قرار مي گيرد و اين دو خيلي زود دوست مي شوند. تا اين که يک شب که «باربارا» تا ديروقت در مدرسه مانده شاهد صحنه اي مي شود که نمي بايست مي ديد. حالا او چيزي را مي داند که افشايش ممکن است زندگي خانوادگي «شبا» را به خطر اندازد...