
"آلیس تیت" مادر دو کودک،پس از شانزده سال زندگی مشترک،عاشق "جو"، یک نوازنده ساکسیفون می شود.پس از دچار شدن به کمر درد او به "دکنر ینگ" مراجعه کرده و متوجه می شود که درد او ارتباطی به کمرش نداشته و مربوط به ذهن و قلبش می شود.گیهان جادوئی "دکتر ینگ" به "آلیس" قدرتهای عجیبی می دهد و...

السينور، قرون وسطا. در دربار دانمارک، «ملکه گرترود» (کلوز) با «کلاديوس» (بيتس) - برادر شوهر فقيدش و شاه جديد- ازدواج کرده است. «کلاديوس» به برادرزاده اش «هملت» (گيبسن) دستور مي دهد عزاداري را از حد نگذراند ولي «هملت» نمي تواند بيزاري خود را از ازدواج مادرش پنهان دارد. تا اين که «هملت» با شبح پدرش (اسکوفيلد) رودررو مي شود که «کلاديوس» را به جنايت متهم و «هملت» را به انتقام گيري ترغيب مي کند.

سال ۱۹۶۹، «دکتر مالکوم سیر» (ویلیامز)، مدیر بیمارستان بین بریج را متقاعد می کند تا اجازه بدهد او داروی لوو دوپا را – که در درمان پارکینسن مؤثر بوده-روی «لنرد لووه» (دنیرو) که از کودکی به تدریج کنترل حرکاتش را از دست داده و دچار کاتاتونیا شده، امتحان کند. «لنرد» تحت تأثیر لوو دوپا آرام آرام قدرت حرکت و تکلمش را دوباره به دست می آورد...

مخترع دیوانه ای (پرایس) با عشق و علاقه، موجودی مصنوعی به نام «ادوارد» (دپ) می سازد. «ادوارد» تمامی استانداردهای جسمانی بشر را داراست و فقط دست هایش مشکل دارد. (مخترع، موقتا یک جفت قیچی در انتهای دست های او کار گذاشته است.) وقتی مخترع مهربان می میرد، «ادوارد» تنها می شود….….

«پل شلدون» ( کان ) پس از تمام کردن شخصي ترين رمانش، در منطقه ي کوهستاني کلرادو در کولاک برف تصادف مي کند. «آني ويلکس» ( بيتس ) که قبلا پرستار بوده، «طرفدار شماره ي يک» رمان هاي عاشقانه ي شلدون و قهرمانش، «ميزري» است، او را نجات مي دهد و در خانه ي خود زنداني مي کند...