
نینا سیرز دختری است که همه دوران کودکی و نوجوانی خود را به فراگیری و تمرین رقص باله گذراندهاست. نینا به عنوان یک بالرین حرفهای و ستاره یک شرکت معتبر، در تلاش برای بهدست آوردن نقش اول باله معروف دریاچه قو اثر چایکوفسکی است. اما مدیر شرکت و طراح رقصهای این باله، که در مورد توانایی نینا برای این بازی در دو نقش قوی سفید و معصوم و قوی سیاه اغواگر، مطمئن نیست، قابلیتهای او را زیر سئوال میبرد.

شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دانیل دی لوییس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است(با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابینا ست.

"جان دوو"(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی...