"جان دوو"(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی...
"جان دوو"(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
۱-مدیران (نیولان سینما)با پایان فیلم موافق نبودند اما برادپیت با تغییر پایان فیلم مخالفت کرد.
۲-اندرو کوین واکر نویسنده فیلم نامه فوق العاده seven در فیلم نقش اولین جسد فیلم را بازی می کند.
۳-تمامی کتاب های دست نویس کتابخانه جان دوو مخصوص برای همین صحنه نوشته شده است و نوشتن آن دو ماه طول کشید و ۱۵۰۰۰ دلار هم خرج برداشت.۴
۴-مترونوم که در اتاق سامرست وجود دارد در هر نمایی که نشان داده می شود هفت بار ضربه می زند.
۵-قربانی گناه تنبلی که قاتل او را یک سال به تخت بسته بود و ظاهری وحشتناک داشت به نظر می آمد که یک مدل باشد اما یک بازیگر بسار بسار لاغر است که طوری گریم کرده اند تا به یک جسد شباهت پیدا کند.
۶-کتابخانه ای که سامرست برای مطالعه کتاب های مربوط به گناهان کبیره به آنجا می رود همان ساختمانی است که جیم کری در فیلم ماسک به عنوان کارمند بانک در آن کار می کند.
۷-کمی قبل از اینکه میلز به جان دوو شلیک کند (نمای پایانی فیلم)یک نمای خیلی سریع از همسر میلز تریسی نشان داده می شود که برای دیدن آن باید دقت کرد.
۸-در فیلمنامه اولیه بعد از سکانس کشته شدن جان دوو (صحنه نهایی فیلم)سکانس دیگری هم بوده که سامرست را در بیمارستان نشان می دهد (به خاطر گلوله ای که میلز به او شکل کرده تا جلوی را نگیرد)در این سکانس رئیس پلیس نامه ای از طرف میلز به سامرست می دهد که در آن نوشته (حق با تو بود درباره همه چیز حق با تو بود)این صحنه در فیلم حذف شده و جای آن همان مونولوگ نهایی سامرست که نقل قولی از جمله همینگوی است قرار داده شده است.
۹-در فیلمنامه اصلی زن کوتاه قامت وعجیبی است که عضو تیم انگشت نگاری است و بعد از هر قتل در صحنه حاضرمی شود و کلی فحش وناسزا به سامرست و میلز می دهد این نقش از فیلم حذف شد.
۱۰-شماره تمام ساختمان ها درسکانس افتتاحیه با عدد ۷ شروع می شو د زمان تحویل بسته در انتهای فیلم ۷:۰۷است.
۱۱- هیچ وقت اسم شهری را که داستان فیلم در آن جریان دارد را نمی شنویم.
۱۲- جذابیت بصری فیلم باعث شد که در آمریکا یک تماشاگر ۲۰۰ بار به سینما برود و فیلم را ببیند.
۱۳-بهد از نمایش فیلم در آمریکا بسیاری از تماشاگران در رفتار خود مخصوصا درباره پرخوری تجدید نظر کردند.
۱۴-هشتاد درصد فیلم در فضایی تیره و تاریک قرار دارد و تنها سکانس پایانی فیلم است که در صحرا صحنه روشن است که بسیاری آن را نماد صحرای محشر می دانند.
۱۵-اسم کوین اپیسی در تیتراژ ابتدایی فیلم نمی بینیم اینکار تعمدا فینچر انجام داد تا قاتل فیلم به هیچ وجه لو نرود.البته کوین اسپیسی ازاین کار کمی شاکی شد (بعد از اکران فیلم).
۱۷-در صحنه تعقیب و گریز میلز به دنبال قاتل دست براد پیت واقعا آسیب دید.
۱۸-یکی از بززرگان سینما بعد از نمایش فیلم گفت:مطمئنم خود فینچر نمی داند که چه شاهکاری را ساخته است.
من با این فیلم عاشق سینما شدم...
نقد فیلم هفت
..............................................متن حاوی اسپویل.................................................
((متن از علی پورزارع))
..................................................................................................................
هفت گناه.......در هفت روز........در وعده نهایی ساعت هفت.......
..................................................................................................................
فیلم هفت سفره ای به پهنای یک دشت است
از هفت روز ساخت دنیا تا هفت در بهشت و هفت مرحله دگرگونی و هفت گناه کمدی الهی دانته
هر کس میتواند به اندازه درک و اندیشه اش برداشت کند
.........................................بخش اول:روانشناسی ...........................................
میتوان هفت را یکی از کامل ترین و به فکر فروبر ترین فیلمهای دیوید فینچر دانست...هفت و باشگاه مبارزه به واقع اوج هنر و تفکر فینچر را به تصویر کشیدند...
فیلم هفت را میتوان یک ترکیب کامل از اصول و نظریات روانشناسی دانست...
ابتدا نظری به کمدی الهی دانته میندازیم ...جایی که برای گناهان سه نماد وجود دارد...
۱.گرگ ماده نمادیست از هرزگی ۲. شیر خشمگین نمادیست از عصبانیت ۳. پلنگ خالدار نمادیست حرص و آزمندی
دوزخ به دو بخش تقسیم می‌شود: ۱-دوزخ علیا ۲-دوزخ سفلی
در هفت اثر دیوید فینچر این سه اصل به هفت اصل تعمیم یافته و انارشیست داستان همان عنصریست که گناهکارارن را از دید خود مجازات کرده و به دوزخ ساخته شده در فکرش بر اساس اصول خودش میفرستد..
در اکثر فیلمهایی که یک قاتل زنجیره ای را شاهدیم دلایل کشتار اکثرا در کودکی قاتل و یا زجر زمان به او نهفته است اما نگاه فینچر به جان دو چیزی فراتر از دغدغه های فردی و ابتداییست..
جان دو خود را انتخاب شده میداند و سعی در تبیین فلسفه موعود در نگاه خود دارد ...کسی که به تنهایی در شهری فاسد به پاک کردن پلیدیها و زشتیها دست میزند ...و خود را نمادی از نگاه تئوژیک میداند...در واقع به نظر من کنکاش در شخصیت جان دو ما را به این نتیجه میرساند که نگاه فینچر به جنون نگاهی ضد فرویدیست....بر خلاف دیدگاه فروید ما نگاهی به شرایط کودکی جان دو نداریم و یا حتی دیالوگی که مار ار به ان سمت سوق بدهد و همینطور دین را در ضمیر ناخود اگاه جان دو و برای سرکوب امیالی مانند میل جنسی شاهد نیستیم...بلکه توسط دیالوگهای نابی که جان دو میگوید این نگاه را یک خودکامگی و برقراری قانون شخصی در جامعه ای قانون زده میبینیم ...یک انارشیست را باید در دیدی وسیع تر از جنبشی دانست که تنها ضد دولت و ضد حکومت است بلکه باید انرا علیه ساختار ضد سلسله مراتبی دید...ضد همان ساختار های سازمان یافته که حاکمیتها را ساماندهی کرده و به انها ماهیت میبخشند و حال جان دو این خودکامگی را در خط های کتاب دینی میبیند و قانون را به عنوان یک موعود به دستان خویش اجرا میکند...
نگاهی که در اینجا به یک قاتل زنجیره ای میشود گاهی مبانی ایده ال گرایی را دنبال میکند به پاک کردن زمین از لوث وجود سایر اشرار دارد داستان تازه ای نیست اما فینچر این نگاه را به کتاب مقدس میکشاند و انگاه ما یک فیلم تازه و نو داریم..که به مباحث تکنیکی نیز خواهیم پرداخت...
قاتلین زنجیره ای شکنجه گر:در نگاه این قاتلان همه چیز یا سیاه است و یا سفید ودلیل کشتن با هر اصلی برای انها بهانه است و تنها عنصر لذت بخش برای انها ضجه و شیون قربانیان است و این را میتوان در دسته بندیهای فروید و نشات گرفته از عقده های کودکی قرار داد..
اما انچیز که در جان دو میبینیم یک قاتل زنجیره ای سروری ستیز با ضابطه است :یعنی ترکیبی از قاتلهایی که درد کشیدن قربانی برایشان معنایی ندارد و تنها میلشان پیاده کردن اصول خود و مجازات کردن است که پیگیری ضوابط انها را به افرادی با ظرافت زیاد که با طرح و نقشه های قبلی دست به عملی میزنند و دستگیریشان از همه مشکل تر است...
...........................................بخش دوم فیلم....................................................
نگاهی کوتاه به داستان فیلم....
شاید در ابتدایی ترین نگاه بیننده کارکترها در واژه تیپ گیر کنند و شخصیت عجول و احمق میلز(برد پیت) و شخصیت محافظه کار و باهوش سامرست(مورگان فریمن)بسیار حلال و قابل کشف باشند اما هنر اصلی فینچرقوت گرفتن داستان با پیشروی مخاطب است در واقع فینچر با معرفی یک یک گناهان کارکترهای خود را نیز قوت میدهد و پیچیدگیهای انها را نیز بیشتر از پیش میکند...
کاراگاه سامرست کاراگاهی در شرف بازنشستگیست و کارگاه میلز نیز قرار است جای او را بگیرد و انها به عنوان اخرین پرونده سامرست باهم همکار میشوند تا سامرست نیز بتواند تجربیات خود را در اختیار میلز قرار دهد ...قاتلی که انها به دنبال او هستند فردی به اسم جان دوست که تحت عنوان هفت گناه کبیره مرتکب قتلهایی شده است شکمبارگی، حرص، تنبلی، حسد، شهوت، نخوت و خشم...جان دو پنج نفر را با پنج گناه مجازات کرده و سپس خود را در اختیار پلیس قرار میدهد
از مولفه های اصلی فیلمهای فینچر یک قاب تاریک و داستانهایی غیر قابل پیش بینی به همراه تعلیقهای بی نظیر است که مبناهای ثابتی ندارد ودرهر فیلم نسبت به فیلم دیگر مبنای ان تغییر میکند و ما در هفت تعلیق را بر مبنای تعقیب شاهد هستیم..همان چیزی که به گفته خودش انرا
***(((((مدیون استادی مانند هیچکاک است))))))))****
اگر دقیقتر نگاه کنیم قاب فیلم هفت به شدت سیاه و تاریک است و در طول فیلم ما هیچ نور و تلالوی خورشیدی نمیبینیم.غیر از سکانس پایانی که ان سکانس نمادی از روشنی و معلوم شدن داستان و اتمام پلیدیها و اتمام مجازاتهاست...در سرتاسر فیلم هوابارانی و مه الود است که این تاریکی نمادی ازشهری پر از فساد و گناه هست شهر در واقع همان همان جاده طویلیست که جان دو انرا راهی میداند که از جهنم به بهشت ختم میشود و این باران نمادی از پاک کننده های انسان در این راه از گنهان است ...
در این فضای تاریک جان دو به مجازات گناهکاران طبق اصل ایده الی خودش میزند....فیلم در سکانس به سکانس و پلان به پلان خود از نمادها و المانهای اثر بخشی استفاده کرده مثلا هنگامی که خانه میلز و همسرش با عبور یک قطار دائما شروع به لرزیدن میکند پیامی به مخاطب میدهد و سوسپانس ایجاد میکند از این که این خانه و عشق زیبا بین میلز و همسرش توسط عناصری خارجی متزلزل خواهند شد....
...........................................هفت گناه کبیره..................................................
انچیر که اواگریو دُ پونتو در اغاز راه مسیحیت به عنوان هفت گناه کبیره تدوین کرد همان چیزی بود که تمایلات منفی انسانها را بیان میکرد و هر کدام میتوانستند مسیری به دوزخ باز کنند...
هفت گناه کبیره:
_گناه اول: غرور_گناه دوم: آز_گناه سوم: شهوت
_گناه چهارم: خشم_گناه پنجم: شکم پرستی_ گناه ششم: حسد_ گناه هفتم: تنبلی
...............................................گناه اول غرور...........................................
افلاطون میگوید: چیزی که جدایی می‌آورد، همانا خودخواهی در شادی و اندوه است؛ به این چَم که هرگاه برای شهر یا افراد، رویدادی رخ دهد، برخی دلخون و برخی دیگر، شادمان شوند.. و شاید این همان نگاه ضد سلسله مراتبی جان دو باشد ...ان چیز که دسته ای را دلخون و دسته ای را شادمان کند شاید از دید ایده ال گرایان منطقی و عادلانه به نظر نرسد ..همینطور در دید کاتولیکها غرور بود که لوسیفر را از عرش تبعید کرد و غرور همانچیزیست که قبل از عشق قرار میگیرد و علیرغم خیانت به خدا خیانت به ذات پاک و نفس انسانیست...
.....................................گناه دوم از(حرصو طمع)................................................
شاید بتوان شکم پرستی را نیز نشات گرفته از طمع ذاتی دانست چون گاهی این جسم انسان نیست که نیاز به خوراک بیش از حد دارد بلکه این حرص و طمع بلعیدن است ازخوراکهایی که دوست داریم در ان غرق شویم...و میتوان ریشه انرا لئامت و زیاده خواهی داست...
البرت انیشتین میگوید: سه قدرت بر جهان حكومت مي كند: ۱- ترس ۲- آزمندي ۳- ناداني و اینجا بازهم به فلسفه ضد سلسله مراتبی جان دو فلش بکی داریم...این که پیکره حکومت و قدرتی با ازمندی مرکب شده باشد از دلایلیست که نقش جان دو را در پاکسازی ان برجسته تر میکند...
در نگاه کاتولیکها نیز طمع همان موتور اصلی گناه است چون طمع معنای زیاده خواهی میدهد و زیادتر به دست اوردن از حد منطق راهی خلاف ده فرمان خداوند و راههای گناه الود را طلب میکند..
............................................گناه سوم شهوت..............................................
در فرهنگها و ادیان مختلف شهوت همیشه مورد نکوهش قرار گرفته و در داستانهای متفاوت انچیزی بوده که محرک ع.ن.ا.ن از کف دادن و مسبب گناهان بزرگی بودست...اگر سری به داستان هاروت و ماروت بزنیم در روایتی اسطوره ای میبینیم خداوند فرشتگانی که به تمسخر شهوترانی انسانها میپرداختند را به زمین فرستاد و در وجود انان حس شهوت قرار داد و انها نیز همچون انسانهای دون در برخورد با شهوت تسلیم شدند ...و در نگاه کاتولیکها این شهوت تمنایی مفرط است و سبب خروج از تعادل میشود و میتواند منجر به گناهن بیشتر..
...........................................گناه چهارم خشم................................................
یکی از اندیشه های ایده الی ...انسانی شدن است ...درواقع تمام تلاش جان دو انسانی کردن جامعه ایست که برخوردها حیوانیست و افراط در هر چیزی خوی حیوانی هر انسانی را نمایان میکند
نیچه میگوید:خشم گرفتن و مجازات كردن از انگاره ی حیوانی مان بر جای مانده است. آدمی تازه زمانی سخنگو می شود كه این هدیه ی سنگین بدرد نخور را به حیوانات بازپس دهد و این دقیقا اندیشه جان دوست .و در نگاه کاتولیکها به معنای غلظت بیش از حد در رفتار منطقی و اولین محرک انتقام گرفتن در نفی ده فرمان است...
.............................................گناه پنجم شکم پرستی..............................................
شکم پرستی نیز مانند شهوت اولین نیروی محرکه خود را حرص و از میداند ....درواقع شکم پرستی بیش از هر چیزی به سلامت بدن خود انسان اسیب میزند و در تمام مکاتب و کتابهای فلسفی و دینی مورد شماتت قرار گرفته است و از دید جان دو انچیز که تعادل جوهره ذاتی چیزی را برهم زند باید پاک شود...و در نگاه کاتولیکها شکمبارگی و افراط در خوردن علاوه بر اسیب رساندن به بدن خود شخص امکان رسیدن خوراک به افراد فرودست را نیز میگیرد...
..............................................گناه ششم حسد................................................
حسد از ابتدایی ترین و گناهان نمادین در دیدگاه کاتولیک هاست...همان نگرشی که برادرکشی در داستان هابیل و قابیل را رقم زد....شاید بتوان ریشه حسد را نگاه درونی هر شخص یه قدرت طلبی دانست ...چه چیزی سبب میشود که فردی از پیشرفت دیگران ناراحت شود؟شاید انکه خود را در اندیشه هایش در ان زمینه لایق تر از ان شخص میبیند...
نیچه میگوید: آنک یک حسود؛ برای او آرزو نکنید که بچه دار شود. او حتی نسبت به بچه ها حسادت خواهد کرد، زیرا دیگر نمی تواند مانند آنها شود....
..............................................گناه هفتم تنبلی.....................................................
از دید کاتولیکا تنبلی همان چیزیست که سبب ماندن در نقطه ای خاص و عدم تحرک میشود...زمانی که کاهلی موجب عدم تحرک جسمی شود باعث خود ازاری جسمی میشود و همچنین اگر به تعالی و رشد روح نیز اهمیت ندهیم بازهم سبب درجا زدن و گندیدن افکار میشود....و در هر ایین و تفکری تنبلی از اصلی ترین موانع رشد و تعالی روح است...
در واقع فیلم هفت غیر از اندیشه ای که جان دو را قدرت گرفته از نیرویی برتر برای پاک کردن هفت گناه اصلی میداند نگاهی ضد مدرنیته را نیز تحت نظر قرار میدهد ...دغدغه ای شبیه دغدغه اثار هیچکاک همان تقابل فرد با دنیایی مدرن و پر از ترس که فرد در لاک دفاعی فرو برده و سبب افعال اینچنینی میشود...
فینچر علاوه بر این طعنه هایی به انسانهایی که در مدرنیته فرور فته و خواصو روح انسانی را فراموش کرده اند نیز میزند..در واقع کارکتری مانند سامرست نیز نگاهی عمیق به این اندیشه ضد مدرنیته میزند و در این حال که در باطن خواستار نفی ان است کاری انجام نمیدهد و این اندیشه ضد مدرنش تنها او را ناراحت و غمگین نشان میدهد... میلز نیست کارکتریت که ابعاد زندگی واقعی را درک نکرده و اینده ای را میبیند که بتواند با نشان پلیسی و اسلحه خود یک جامعه قانونمند بسازد ...
در نگاهی به عدد هفت میتوان هفت مرحله تحول و دگرگونی یک انسان را بررسی کرد که در انتهای ان به کمال میرسیم...شاید بتوان این تحول را به کارکتر میلز بسط داد...همان فردی که در ابتدای امر خشن است و بعد از دیدن قتلها کمی ارام میشود و هنگام بیان دیالوگهای طلایی از جان دو به فکر فرو میرود و پس از کشته شدن جان دو تحول در چهره اش هویدا میشود....
در واقع میلز نمادی از انسانیست که سر دوراهی گیر کرده...فردی که باید انتخاب کند ...تمام تحولات و افعال میلز از ابتدا تا انتها برای انتخاب نهاییش شکل گرفته که پایان شاهکار ان نیز رقم میخورد و با کشیدن ماشه توسط میلز مخاطب را به اندیشه های جان دو فرو میبرد...
میلز بین عذاب الهی و عذاب دنیایی باید انتخابی کند و همان انتخابی را میکند که مردود شده های کاتولیکها کردند و از بند دوزخ دنیایی میگریزد و با خالی کردن خشمش دست به فعل نادرست میزند.. ....
در واقع کشیدن ماشه توسط میلز در پایان داستان صحه ای بر افکار جان دو میگذاشت...میلز نیز توانست تایید کند که انسانهای گناهکار لایق مرگند و او خود را در مکان قضاوت قرار داد...دقیقا همانند جان دو....
اما در رابطه با سکانس ماشین و دیالوگهایی که بین جان دو و میلز ردو بدل میشود باید گفت بار اصلی و کلید در جهانبینی فینچر در ان سکانس و دیالوگها قرار گرفته و یکی از شاهکارهای سینما را رقم زده
در رابطه با تیم بازیگری باید گفت بی نظیر بود...شاید بتوانم بگویم برد پیت بهترین بازی عمرش را حتی بهتر از باشگاه مبارزه ارائه داد و فریمن هم مثل همیشه مکملی تمام عیار بود و اسپیسی علیرغم حضور کوتاهش در سکانس ماشین چنان بازی چشمی را ارائه داد که دلهره ممتدی را به جان بیننده انداخته و اوج هیجان کار در عین ارامش چشمهای اسپیسی بود....
موسیقی هاوارد شور خالق موسیقی ارباب حلقه ها و جدا مانده و سکوت بره ها نیز نیز در نوع خود بی نظیر بود و به پیشبرد حس تعلیق کمک به سزایی کرده بود....
جان دو(اسپیسی) :هیچ ایرادی نداره کسی از کارش لذت ببره
برد پیت: صبر کن من فکر کردم تو فقط انسانهای بی گناه رو میکشی؟!!
جان دو:بیگناه؟اینو گفتی که خنده دار باشه؟
فیلم هفت الفبای فیلم دیدن است و برای مخاطبین خاص و عام جذابیتهای فراوانی دارد....
در ژانر جنایی معمایی ، از دیدگاه کاربران سایت IMDB دو فیلم Se۷en و The Usual Suspects در صدر هستند
نکته ی جالب اینجاست که هر دو شاهکار در یک سال یعنی سال ۱۹۹۵ ساخته شدند و جالبتر اینکه در هر دو فیلم کوین اسپیسی نقش آفرینی کرده
و اگه دقت کرده باشید در هردوی این فیلم ها کوین اسپیسی هست که در آخر فیلم ما رو غافلگیر میکنه
و این اتفاق بسیار نادری هست
من امروز فیلمنامه این فیلم خوندم . سی ثانیه پایانی متفاوت و به نظر من بسیار جالبتره و شوکه کننده تر
به دوستان علاقمند پیشنهاد میکنم که فیلمنامه بخونن و برای کسایی که حوصله ندارن پایینر اخر فیلمنامه مینویسم.
اسپولم هست حتی برای فیلم
برد پیت ضامن اسلحه خود را میکشد وان را رو به اسپیسی میگیرد.
صدای شلیک گلوله می اید. تن خون الوداسپیسی روی زمین می افتد.
اسپیسی با ترس به فریمن نگاه میکند.اسلحهفریمن رو بهاسپیسی است و از درونش دود بیرون می اید
کوین اسپیسی:نه..تو نه..
کوین اسپیسی نفس های اخرش را میدمد
برد پیت بهت زده به مورگان فریمن نگاه میکند.
برد پیت : چکار کردی
فریمن اسلحه را روی سر خود میگذارد.
فریمن : بازنشسته شدم.
صدای شلیک گلوله می اید.
سیاهی مطلق
لطفا لطفا لطفا
این فیلم رو سطحی نگاه نکنید فیلم پر از نکات مذهبی هست
مثال هلیکوپتزی که در سکانس پایانی مانند فرشتگان اعمال انسان رو گزارش میکردند
اسپویل
واایی اون صحنه که اسپیسی میاد داخل داد میزنه میگه : دیتکتییییییییووووو!!!!!
من ای فیلمو ۳۷ دفعه دیدم...از تیتراژش بگم یا روزای بارونیش و آخرین گناهش در روز افتابی یا متن های خارقالعاده...ایت فیلم دقیقا خوده زندگیه...زندگی افرادی که جستجو میکنن و زندگی افرادی که باور دارن و بزور میخوان به بقیه القاء کنن...در نهایت شما یا میلز می شی یا جان دو...اما همچنان افرادی مثل مرگان فری من شما رو تماشا میکنن...اونهایی که میگن:دنیای جای قشنگیه و ارزش جنگیدنو داره...این معجزه se۷en...معجزه ایکه یکبار ساخته شد!
رضا هدایتی کارشناس هنری