گروهی متشکل از یک افسر پلیس، یک دکتر، یک دادستان، چند حفار، ماموران پلیس، و دو برادر مظنون به قتل، در ناحیه اطراف شهر «کسکین» در جستجوی یک جسد دفن شده هستند...
گروهی متشکل از یک افسر پلیس، یک دکتر، یک دادستان، چند حفار، ماموران پلیس، و دو برادر مظنون به قتل، در ناحیه اطراف شهر «کسکین» در جستجوی یک جسد دفن شده هستند...
یه طرف یه فیلمی مث اینو میبینی و یه طرف هم سریالای زبالشون...این کجا و ان کجا...ولی ترکیه ای ها هم خوب خودشونو از عقب موندگی یه دفه اینطوری کشیدن بالا...
13
ArminPK
۹ سال پیش
دارای اسپویل
اما به عنوان آخرین کلام، به کنایه ای زیبا در انتهای فیلم توجه کنیم. نام همسر مقتول «گلناز توپراک» است. توپراک در زبان ترکی به معنای « خاک» است. نویسنده با قرار دادن این اسم برای زن می خواهد تاکیدی بر عقیده اش راجع به تاثیر زنان بر حوادث و وقایع داشته باشد. در واقع می توان چنین عقیده ای را نیز در ورای داستان متصور شد: مهم نیست که چه کسی، کجا، با چه جزئیاتی و چگونه مقتول را به قتل رسانده است. آنچه که موجب از بین رفتن عنصر زندگی در وجود مقتول شد، «خاکی» بود که وارد ریه اش شد، یعنی همان «توپراک». این گلناز است که علت اصلی مرگ مقتول به حساب می آید. همانطور که همسر دادستان نیز با مرگ خود، موجب عذاب، شکنجه و مرگ درونیِ دادستان شد، یا طلاقی که دکتر را متاثر کرده بود، یا حتی زن راننده، که بازگشتن به روستای زنش برایش عذاب بود، یا کمیسر ناجی که تنها دلیل ادامه دادن کارش را نبودن در داخل خانه عنوان کرده بود. زنان اگرچه در این جامعه به چشم نمی آیند، اما نقش کلیدی خود را ایفا می کنند.
منبع : سایت سینما سنتر
11
Javad.M
۱۰ سال پیش
فیلم بسیار خوبی بود اما خواب زمستانی رو بیشتر دوست داشتم
8
kingmasoud73
۹ سال پیش
بهترین فیلم جیلان
7
yacshahi
۸ سال پیش
با شخصیت ترین المان فیلم ، رفتار استادانه ی دوربین است . فرم عالیست . روایت پر از جزییات است و پر از نظم . فیلم گم نمیشود . بعد از دیدن آن تا مدتها میشود ضمانت این را کرد که از خاطر نرود . کارگردان حضور دارد و میشود آن را دید .
7
faramarz_dargahi
۱۰ سال پیش
یه خلسه دو ونیم ساعته.این فیلم یه معجزه است
5
kingmasoud73
۹ سال پیش
این فیلم بینظیره...خیلی زیبا بود... ممنون از آقا عبدلله گل....
4
b.emamifar
۹ سال پیش
**** اسپویل****
نمادسازی در اثر ( که از شاخصه های کاریِ جیلان محسوب می شود) کاملا مشهود است. از این میان می توان به آغاز جست و جو در تاریکی شب و پایان آن در روشنایی نیمه ی روز، تاکید بر عناصری چون درخت، رعد و برق، جاده، جسد و … که هر کدام در جایگاه نمادین به کار رفته اند، اشاره کرد. به عنوان مثال سیبی که از درخت به زمین می افتد. پس از صحبت هایی است که دادستان بیان می کند. سرباز می گوید که ما ۳۵ کیلومتر خارج از محدوده ی استحفاظی خودمان در جست و جوی جسد هستیم، آیا در صورت کشف جسد، این پرونده همچنان به ما مربوط می شود. دادستان در پاسخ می خندد و می گوید عمل قتل در محدوده ی ما رخ داده است بنابراین پرونده مربوط به ماست. در صجنه ی بعدی شاهد این هستیم که راننده، درخت سیبی را تکان می دهد. سیبی از درخت به پایین می افتد و غلتان غلتان پس از رسیدن به رودخانه همراه آب به پایین دست رفته و در محال خاصی متوقف می شود. سیب در حقیقت از دسترس راننده خارج می شود. در آنجا می ماند و از دست می رود. سیب در اینجا می تواند توامان نماد زندگی و یا عشق باشد. این مساله در حالت نخست که محتمل تر است و بر همنیشینی مرگ و زندگی تاکید می کند. لحظه ای زندگی و لحظه ای دیگر مرگ. این مساله توسط شهردار نیز به گونه ای دیگر مطرح می شود، جاییکه از دادستان تقاضای کمک مالی می کند تا بتواند با ساختن سردخانه، اجساد مردگان را برای مدت طولانی تری در روستا نگهداری کند.
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
یه طرف یه فیلمی مث اینو میبینی و یه طرف هم سریالای زبالشون...این کجا و ان کجا...ولی ترکیه ای ها هم خوب خودشونو از عقب موندگی یه دفه اینطوری کشیدن بالا...
دارای اسپویل
اما به عنوان آخرین کلام، به کنایه ای زیبا در انتهای فیلم توجه کنیم. نام همسر مقتول «گلناز توپراک» است. توپراک در زبان ترکی به معنای « خاک» است. نویسنده با قرار دادن این اسم برای زن می خواهد تاکیدی بر عقیده اش راجع به تاثیر زنان بر حوادث و وقایع داشته باشد. در واقع می توان چنین عقیده ای را نیز در ورای داستان متصور شد: مهم نیست که چه کسی، کجا، با چه جزئیاتی و چگونه مقتول را به قتل رسانده است. آنچه که موجب از بین رفتن عنصر زندگی در وجود مقتول شد، «خاکی» بود که وارد ریه اش شد، یعنی همان «توپراک». این گلناز است که علت اصلی مرگ مقتول به حساب می آید. همانطور که همسر دادستان نیز با مرگ خود، موجب عذاب، شکنجه و مرگ درونیِ دادستان شد، یا طلاقی که دکتر را متاثر کرده بود، یا حتی زن راننده، که بازگشتن به روستای زنش برایش عذاب بود، یا کمیسر ناجی که تنها دلیل ادامه دادن کارش را نبودن در داخل خانه عنوان کرده بود. زنان اگرچه در این جامعه به چشم نمی آیند، اما نقش کلیدی خود را ایفا می کنند.
منبع : سایت سینما سنتر
فیلم بسیار خوبی بود اما خواب زمستانی رو بیشتر دوست داشتم
بهترین فیلم جیلان
با شخصیت ترین المان فیلم ، رفتار استادانه ی دوربین است .
فرم عالیست . روایت پر از جزییات است و پر از نظم .
فیلم گم نمیشود . بعد از دیدن آن تا مدتها میشود ضمانت این را کرد که از خاطر نرود .
کارگردان حضور دارد و میشود آن را دید .
یه خلسه دو ونیم ساعته.این فیلم یه معجزه است
این فیلم بینظیره...خیلی زیبا بود...
ممنون از آقا عبدلله گل....
**** اسپویل****
نمادسازی در اثر ( که از شاخصه های کاریِ جیلان محسوب می شود) کاملا مشهود است. از این میان می توان به آغاز جست و جو در تاریکی شب و پایان آن در روشنایی نیمه ی روز، تاکید بر عناصری چون درخت، رعد و برق، جاده، جسد و … که هر کدام در جایگاه نمادین به کار رفته اند، اشاره کرد. به عنوان مثال سیبی که از درخت به زمین می افتد. پس از صحبت هایی است که دادستان بیان می کند. سرباز می گوید که ما ۳۵ کیلومتر خارج از محدوده ی استحفاظی خودمان در جست و جوی جسد هستیم، آیا در صورت کشف جسد، این پرونده همچنان به ما مربوط می شود. دادستان در پاسخ می خندد و می گوید عمل قتل در محدوده ی ما رخ داده است بنابراین پرونده مربوط به ماست. در صجنه ی بعدی شاهد این هستیم که راننده، درخت سیبی را تکان می دهد. سیبی از درخت به پایین می افتد و غلتان غلتان پس از رسیدن به رودخانه همراه آب به پایین دست رفته و در محال خاصی متوقف می شود. سیب در حقیقت از دسترس راننده خارج می شود. در آنجا می ماند و از دست می رود. سیب در اینجا می تواند توامان نماد زندگی و یا عشق باشد. این مساله در حالت نخست که محتمل تر است و بر همنیشینی مرگ و زندگی تاکید می کند. لحظه ای زندگی و لحظه ای دیگر مرگ. این مساله توسط شهردار نیز به گونه ای دیگر مطرح می شود، جاییکه از دادستان تقاضای کمک مالی می کند تا بتواند با ساختن سردخانه، اجساد مردگان را برای مدت طولانی تری در روستا نگهداری کند.
به نقل از سایت سینماسلف (Cinemaself.ir)