
ودات که کنجکاو در مورد رابطه مردم با مرگ است، یک روانشناس است که آزمایشی را طراحی می کند تا رفتارهای شش شرکت کننده را دنبال کند که به آنها اطلاع داده می شود که در همان روز خواهند مرد. هر شش شرکت کننده به طور منحصر به فردی به این اطلاعات واکنش نشان می دهند و سعی می کنند با مرگ نابهنگام خود کنار بیایند.


عزیز پایدار، پسر بزرگترین خانواده آنتاکیا که تنها فروشنده فرش هم هستن، زندگیای سراسر رفاه و ثروتمندی داره. تقدیر عزیز با کشتن (آندره)، پسر دلگهی فرانسوی (موسیو پییر) تغییر میکنه؛ مجبور میشه خاکی که توش به دنیا اومده، تنها عشقش (دلربا) و خلاصه هر آنچه صاحبش هست رو رها کنه. دو سال بعد بازگشتش برای همهی اونهایی که فکر میکردن مرده غیرمنتظره است. عزیز که مجبور میشه همه چیز رو از نو شروع کنه، با تلاشی که برای زندگی میکنه از خاکسترهاش دوباره متولد میشه؛ با ورود یه دختر روستایی ساده (افنان) به زندگیش، میون دو راهی قرار میگیره. با گذشت زمان بعد از این درگیری احساسی هم خودش و هم عشق واقعیش رو پیدا خواهد کرد.

حلقه داستان انتقام دو جوان به اسم های کاعان و جهانگیره. جهانگیر پسر ایلهان تپلی که کارهای قانونی و غیرقانونی پدرش رو ادامه میده تصادفی با کاعان آشنا میشه و با هم دوست های صمیمی میشن. کاعان و جهانگیر جعبه های قرمزی دریافت میکنن که توش یه دی وی دی هست و در پی اون وارد یه عملیات انتقام بزرگ میشن. اسم حلقه از یک باند تبهکاری باقدمت زیاد به اسم سه حلقه گرفته شده که جهانگیر و کاعان سعی در نابودیش دارن.

یک صبح بهاری معمولی، “گربه بد”، “شراف الدین” و محافظانش، “مرغ دریایی” و “رضا موشه” برای منقل کباب شبانه خودشون رو آماده میکنن. بیا و ببین که ظرف همون روز بلایی نمیمونه که سر شِرو (شراف الدین) نیومده باشه! ابتدا از طرف باباش “تونگوچ” از خونه بیرون انداخته میشه بعدش هم باعث مردن کسی میشه که چشمش به دنبالش بود و میخواست اون رو دوست دختر خودش بکنه. با اینا تموم نمیشه و همچنین مورد حمله دشمنانش قرار میگیره. در تمام طول عمرش شاید برای اولین بار عاشق میشه و در نهایت میفهمه که پسری به اسم تاج الدین داره…