«مگ آلتمن» که به تازگی طلاق گرفته است و دخترش سارا یک خانه جدید در نیو یورک میخرند و خانه ای که میخرند دارای یک اتاق امن هست که غیر قابل نفوذ است. زمانی که سه سارق وارد این خانه می شوند مگ و دخترش به این اتاق می روند، اما این کار مشکل را حل نمیکند و سارقان میدانند که سارا کجاست و چیزی هم که میخواهند در این اتاق هست که...
«مگ آلتمن» که به تازگی طلاق گرفته است و دخترش سارا یک خانه جدید در نیو یورک میخرند و خانه ای که میخرند دارای یک اتاق امن هست که غیر قابل نفوذ است. زمانی که سه سارق وارد این خانه می شوند مگ و دخترش به این اتاق می روند، اما این کار مشکل را حل نمیکند و سارقان میدانند که سارا کجاست و چیزی هم که میخواهند در این اتاق هست که...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
این تنها فیلمی بود که از فینچر به علت امتیاز پایین ندیده بودم ، و نمی خواستم دیدم رو از این کارگردان عوض کنم ، ولی حالا که دیدم ، از نظر من به اندازه فیلم های دیگرش قوی بود ، کاملا درگیر کننده و لذت بخش ، ،،،،
فینچر جای هیچ نقدی رو باقی نمی گذاره ،
الحق که فینچر رو دست نداره.
استاد رو باید پرستید.
در ستایش فیلم کمتر قدر دیده شده فینچر (Panic Room) و سینمای او:
حواسمان به الگوی فیلم دیدنمان باشد
مقدمه:
شاید برای کسانی که سینما را جدی تر دنبال کنند، جالب باشد که الگوی انتخاب فیلم هایی که تماشا می کنند به تدریج تاثیری روی روند فکری و شخصیتی شان می گذارد که شاید برایشان باور کردنی نباشد! تاثیر برخی فیلم ها و یا بهتر بگویم، تاثیری جهان بینی برخی از دانشمندان سینما در ناخود آگاه اندیشه ما باقی می ماند و ذهن تحلیل گر یک بیننده حرفه ای را در ناخود آگاهش تا مدت ها، و شاید تا اخر عمر درگیر خود کند و چه زیباست که یک بیننده حرفه ای بتواند جهان بینی اثر و بالاتر از آن قدرت پرواز تفکر یک اندیشمند سینمایی را هم در مدیوم تصویر و هم در لایه های فکری اش درک کند.
تحلیل دنیای فینچر:
اول از همه باید پذیرفت که فینچر در کنار نبوغ کارگردانی قطعا یکی از اندیشمندان سینمایی و دارای جهان بینی منحصر به فرد است. دنیایی که فینچر در فیلم هایش ترسیم می کند، دنیای مبارزه است و در آن برای رسیدن به اهداف باید جنگید! به همین منظور او گاهی شخصیت های داستان را در وضعیت های باور نکردنی قرار می دهد و مجبورشان می کند که در سخت ترین شرایط هم دوام بیاورند و حتی در این مسیر آن ها را تا مرز جنون می کشاند که برای مثال اوج این جنون را می توان در game (مایکل داگلاس توسط شون پن)، seven (به مرزجنون رسیدن برد پیت توسط کوین اسپیسی)، fight club (به مرز جنون رسیدن ادوارد نورتن توسط خودش) و Panic Room (به مرز جنون رسیدن جودی فاستر توسط گروه سارق) مشاهده کرد و او که استاد مسلم نحلیل چهره ی شخصیت است، تمام تلاشش را در گرفتن بازی از بازیگران، به خصوص بازیگری که قرار است تا مرز جنون برسد، انجام می دهد. برای مثال، شاید باورش کمی سخت باشد که در فیلم زودیاک که در آن جیک جینهال به شدت درگیر بحران تشخیص هویت زودیاک است، گاهی ۹۰ بار یک برداشت گرفته می شده است. فینچر در یک مصاحبه تلویزیونی بیان می کند: من فکر میکنم مردم منحرف هستند.... این اساس حرفه من است. او فقط می خواهد با دنیای خود و بیننده ی خود صادق باشد، او آدم های این دنیا را منحرف می داند و برای همین است که تاثیر پس زمینه تاریک و سایه را در فیلم های مشاهده کرده ولی هرگز نمی خواهد امید و القای حس تلاش را از بیینده اش بگیرد. یادمان باشد که اگر بتوانیم به اندیشه و جهان بینی یک دانشمند سینمایی نزدیک شویم، درک اثرش بسیار لذت بخش تر و نبوغ او را به زیبایی در روند فکری خود پیدا خواهیم کرد، کما اینکه خود فینچر هم با الهام پذیری از عناصر فیلمسازان بزرگ پیش از خود، به استادی تمام، سبک منحصر به فرد را تعریف کرده است که دیگر شبیه هیچ فیلمسازی نیست. و به عبارت بهتر، صاحب سبکی بسیار هوشمندانه در کارگردانی در پس زمینه ای از جهان بینی خاص خود شده است.
Panic Room:
اتاق وحشت هم مانند سایر آثار فینچر، تحت تاثیر جهان بینی سازنده اش، شخصیت اصلی اش در یک تنگنا قرار گرفته که این بار مجبور است به خاطر دختر بیمارش تا پای مرگ بجنگد و در این فیلم هم فینچر مانند همیشه با حرکت استادانه دوربین از پس نماهای ساختمان، دیوارها و سایه ها عبور می کند تا عناصر داستانی را آشکار سازد و با نماهای نزدیک، بیننده بتواند از وصعیت احساسی شخصیت اصلیجودی فاستر در آن شرایط سخت آگاه شود و بتواند ارتباط صمیمی و نزدیک با شخصیت او برقرار کند، هر چند او بسیار استادانه از دل این نماهای نزدیک در روند قصه گویی اش هم استفاده می کند. در واقع دوربین فینچر در این فیلم هم مانند همیشه مثل یک ناظر عمل می کند و بدون آنکه بیننده متوجه حرکت زیاد دوربین شود و بخواهد به حرکت دوربین شخصیت دهد، در تعقیب شخصیت ها و روند داستان قرار می گیرد. این تعقیب ها بسیار پیچیده و نامحسوس است! بیننده دراتاق وحشت از دل سایه های انسانی و اتاق پیرامون جودی فاستر عبور می کند و مدام به خود یادآور می شود که به خاطر نجات خود و کسی که دوستش داری، هرگز دست از تلاش بر ندار! که این دنیای خاکستری، ارزش جنگیدن را دارد و در آخر یاد آور می شود که گاهی در این دنیا همان آدم هایی که ممکن تو را در شرایط پیچیده و سخت قرار دهند، ممکن است تو را نجات دهند (اسپویل: شخصیت فارست ویتاکر)!
نتیجه گیری: حواسمان به الگوی فیلم دیدنمان باشد!!!
داستان فیلم بسیار زیباست و هرلحظه آدم رو دنبال خودش می‌کشونه!
صحنه‌ها و کارگردانی هم واقعا عالیه! فضای تیره و تاریک فینچر مثل همیشه تکرار شده و کار رو خاص کرده...
بازی‌ها همه زیبا هستند از بازیگرانی بزرگ... جودی فاستر، فارست ویتاکر و جراد لتو... حتی کریستن استوارت هم عالی بازی کرده...
البته فیلم نقطه ضعف‌هایی هم داره که می‌شه گفت بزرگ‌ترینش شخصیت‌پردازیه که تقریبا به غیر از شخصیت دختره، دیگه تو فیلم وجود نداره...
ولی باز هم می‌شه گفت یک فیلم سر پاست!
فوق العاده فوق العاده
قطعا پشیمون نمیشید از دیدن فیلم
خواهشا درگیر امتیازات imdb نباشید برای دان کردن ی فیلم
عاشق اون وقتیم ک دختره میترسه چشماش استرسو انتقال میده
فوق العاده
فیلم بردارش ایرانیه آقای داریوش خنجی
زیبا و ستودنی دو واژه ای که میتوان فیلم را در آن معنی کرد
مثل اکثر فیلم های فینچر هیجان انگیز و پر تنش
بازی ها عالی بویژه جودی فاستر بزرگ
داستان عالی
فیلمبرداری ناب
کلا این فیلم به مشهوری فیلم هایی مانند هفت و فایت کلاب نیست اما واقعا یکی از فیلم های قوی فینچره که در حقش کم لطفی شده
۸ از ۱۰