«سالواتوره/توتو» کودکی عاشق فیلم و سینماست. تنها تفریح او رفتن به سینما و بازی با نگاتیوهاست. این موضوع باعث شکل گیری رابطهای عمیق بین او و آپاراتچی تنهای سینما پارادیزو، «آلفردو» میشود. توتو در یک شرط بندی بر سر آموختن فنون پخش فیلم و کار با دستگاه آپارات برنده میشود. بعدها او به خاطر حادثه ای که برای آلفردو رخ میدهد آپاراتچی سینما میشود، تا اینکه دختر زیبایی را میبیند و سخت به او دل میبندد اما ...
«سالواتوره/توتو» کودکی عاشق فیلم و سینماست. تنها تفریح او رفتن به سینما و بازی با نگاتیوهاست. این موضوع باعث شکل گیری رابطهای عمیق بین او و آپاراتچی تنهای سینما پارادیزو، «آلفردو» میشود. توتو در یک شرط بندی بر سر آموختن فنون پخش فیلم و کار با دستگاه آپارات برنده میشود. بعدها او به خاطر حادثه ای که برای آلفردو رخ میدهد آپاراتچی سینما میشود، تا اینکه دختر زیبایی را میبیند و سخت به او دل میبندد اما ...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
هشدار
بعد از دیدن این شاهکار نمیتونم اطمینان بدم که حالتون دست خودتون باشه!
سینما پارادیزو ینی سینما پارادیزو!
ینی اشکی نا تمام بغضی نیمه کاره عشقی کهنه ینی دو دو قلب جدا ینی لبخندی تلخ
ینی عشق به پیرمردی دلنشنین
عشقی به زهر الودیه چشمان آبیِ دختر جوان!
عشقی به وسعت مادری که تا بازگشت تو، خواب را در چشمانش نخواهد دید!
عشقی پارادیزویی به دستان آپارات چی نابینا!
نابینا ی بینا بود!
عشقی که در قلب ها سوخته بود و شعله ور بود!
اما بزرگ ترین اتش ها هم خاکستر شده و از بین میروند!
اما اینبار از میان خاکستر ها عشقی اتشینفوران میکند!
عشقی به زیبایی خنده های الفردوی فرتوت!
عشقی به نرمی دستان مادری که همیشه در خیال پدری مرده به سر میبرد!
عشقی که وفاداری را معنا کرد برایم!
مادر توتو:
وفاداری بد چیزیه! اگه وفادار باشی تنها میمونی!
یمی تجلی واقعی!
تو تنها میمونی اما بقیه نه!
نه به امید عشقی واهی!
عشق!
عشق
عشق...
چه نام زیبایی!
به شما اطمینان میدهم که قبل از دیدن این فیلم معنی این کلمه رو نمیتونین درک کنین!
عشق الان برای من معنا شد!
تعبیر من از عشق سینما پارادیزوست!
نوار های ژلاتینی!
صحنه های سانسور شده!
موسیقی روانی کننده!
دیالوگ به خصوص (میدون مال منه)!
عشق برای من تبدیل شد به....
عشقی پارادیزویی...
من کلا تو دو تا فیلم بغضم شکست و گریه کردم
یکی سکانس آخر این فیلم
یکی هم وقتی آقای مجری شاخه گلی که کلاه قرمزی براش آورده بود رو پرت کرد سمتش
_ آلفردو:
من ميخواهم خوشبختت کنم توتو! گوش كن تا برات يک قصه بگم ...
.
روزى روزگارى سلطانى ضيافتى ترتيب ميده. تو اين جشن شاهزاده خانم بسيار زيبا هم شركت ميكنه. اونجا، يه سرباز بوده كه نگهبانى ميداده، چشم سرباز به شاهزاده خانم ميفته ... اون از همه زيباتر بود؛ مثل ستاره مى درخشيد. اما اون سرباز بيچاره چيكار ميتونست بكنه؟ آخه اون دختر پادشاه بود ...
بالاخره يه روز موفق شد اونو ملاقات كنه و بهش بگه كه بدون اون نميتونه زندگى کنه. شاهزاده خانم به هيجان مياد ازينكه يه سرباز تونسته اينطورى جسورانه احساساتشو بروز بده. شاهزاده خانم به سرباز ميگه: اگه بتونى صد شبانه روز زير ايوون اتاق من منتظر بمونى، بعدش مال تو ميشم. سرباز بلافاصله به اونجا رفت و ايستاد!
يک روز، دو روز، ده روز، بيست روز … هر شب شاهزاده خانم از پنجره اونو ميديد اما سرباز عاشق هرگز از جاش تکان نميخورد. زير بارون، برف، بوران سرما همه ى اينارو تحمل ميكرد و جز به شاهزاده خانم به چيز ديگه اى فكر نميكرد. همه ميخوردن و ميخوابيدن اما اون از جاش تكون نميخورد ... پرنده‌ها روى سروکله‌اش خراب‌ کارى ميکردن و زنبورها نيشش ميزدن.
نود شب گذشت، لاغر و رنگ پريده شده بود؛ اشک از چشماش ميريخت، نميتونست رو پاهاش بايسته حتى ديگه قادر نبود که بخوابه. و شاهزاده خانم همچنان اونو تماشا ميکرد …
و درست در شب نود و نهم، سرباز راه افتاد و بدون هيچ حرفى ، از اونجا رفت ...
_ سالواتوره:
آخرين شب؟ رفت؟!؟
_ آلفردو:
آره توتو، درست در آخرين شب. از من نپرس که دليلش چى بود چون منم نميدونم. اگه تو فهميدى، به منم بگو ...
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سال ها بعد ...
_سالواتوره:
قصه ى اون سرباز و شاهزاده ‌رو يادت هست آلفردو؟
حالا ميفهمم چرا سرباز درست قبل از آخرين شب ازونجا رفت. فقط يک شب ديگه، شاهزاده مال اون ميشد ...
اما احتمال داشت كه شاهزاده خانم سر قولش نمونه ... و اين خيلى وحشتناک بود ... سرباز ميمرد ... اينطورى حداقل اون به مدت ٩٩ شب با انتظارى شيرين زندگى خوبى داشت، انتظارى عاشقونه ...
.
.
کاش میشد سکوت را نوشت ...
میخوام یه چیز بگم، ولی حسودی نکنین!!!:||
(همین الان میخوام این فیلمو واسه بارِ اول ببینم... .) :||||
سینما پارادیزو
یکی ازبهترین وخاطره انگیرترین فیلمیه برای عاشقان سینما.
هرکسی عاشق سینماست این فیلم روبایدببینه.چه بزرگ است این مردیعنی تورناتوره
متفاوت ترین فیلم هارومی سازه سبکش خاصه واضاش درتمام فیلماش موجوده وآثاری که من ازش دیدم منحصربفرده.
سینماپادیزوشباهت هایی باپیانیست دریاداشت که تعدادشان کم نبود.
موسیقی وکارگردانی قوی داشت.
ودرآخربه همه دوستان پیشنهادمیشه فیلمهای استاد.
منی که نسبتا آدم اهل گریه نیستم صحنه آخر یعنی ناخودآگاه فقط اشک بود که سرازیر میشد کلمه ای در وصف این فیلم وجود ندارد فقط کافی است تماشا کنید و در آخر فیلم تنها چیزی که حس خواهید کرد این است که گویی با سوزنی کوچک آرام آرام قلبتان را سوراخ میکنند(۱۰/۱۰)
بی نظیر بود بی نظیر
واقعا شاهکار بود
جز بهترینایه زندگیمه
غیر قابل وصف...
در ستایش عشق و سینما...
گذر زمان ارزش این اثر را بهتر نشان میدهد ؛ اثری دلنشین که هر کس با دیدن آن تحت تاثیر قرار میگرد ؛
ساده و دلنشین ، بدون کَلَک = سینما بهشت...