
فیلمی بر اساس زندگی واقعی «ژان دومینیک بوبی» (آمالریک)، سردبیر مجله ی «ال» که سکته می کند و تمام بدنش فلج می شود. حالا او تنها از طریق پلک چشم چپ می تواند با دنیای اطرافش ارتباط بگیرد. به کمک یک مشاور گفت وگو (کروز) «بوبی» می تواند افکار خود را به صورت حروف الفبا شکل دهد و از همین راه موفق به نوشتن رمانی به نام «لباس غواصی و پروانه» می شود…

«اوکوی» یک دکتر خوش قلب نیجر، و «سنای» خدمتکاری ترکی، هردو در هتلی در لندن مشغول به کار هستند. معاملات مواد مخدر، و انواع خلاف در این هتل صورت می گیرد، اما زمانی که اوکوی یک قلب انسان را در یکی از توالت های هتل می یابد، متوجه میشود که چیزی فراتر از جرایم رایج در این هتل جریان دارد...

پاريس، سال ۱۹۳۱. «آناييس نين» (د مديروس) که هم راه شوهر بانکدارش «هوگو گيلر» (گرانت) به پاريس آمده، سعي دارد رساله اي در دفاع از «د.ه. لارنس» منتشر کند. او که حوصله اش از دوستان شوهرش سر رفته، توجهش به «هنري ميلر» (وارد) جلب مي شود که در آپارتمان کثيف و نمور دوستش، «آزبرن» (اسپيسي) زندگي مي کند وسعي دارد نويسنده بشود...