

داستان مجموعه حول خانواده ثروتمندی به نام Lyon متمرکز است که Lucious پدر خانواده با گذراندن دوران کودکی دشوار و با تلاش فراوان توانسته تا شرکت عظیم و معتبر موسیقی را بنا کند توسط پزشکان مبتلا به بیماری مهلک ALS تشخیص داده می شود و به او اعلام می شود بیش از سه سال زنده نخواهد ماند. بنابراین Lucious باید هر چه سریعتر تصمیم خود را برای انتخاب جانشین خود پس از مرگش بگیرد و این آغاز رقابتی است بین سه فرزند او به نام های Hakeem ،Jamal و Andre که هریک با توانایی ها و خصوصیات اخلاقی خاص خود می خواهند تا به نحوی صلاحیت خودرا برای به ارث بردن کمپانی عظیمش اثبات کنند. اما این همه ماجرا نیست و با آزادشدن Cookie همسر سابق Lucious که پس از هفده سال از زندان آزاد گشته و ادعای مالکیت بر نیمی از کمپانی که در بنیان گذاشتنش نقش داشته اوضاع پیچیده تر می شود.


پخش سريال Justified، در سال ۲۰۱۰ شروع شد و به سرعت محبوبيت بسيار زيادي پيدا كرد سبك اين سريال اكشن/وسترن و بسيار خوش ساخت هست . Marshal كه يك كارمند مدرسه در ايالت ميامي هست ، به زادگاه مادريش كه شهري كوچك و فقير نشين در شرق كنتاكي هست منتقل ميشود . در آنجا دوست دوران جوانيش را ملاقات ميكند كه در گذشته با يكديگر در معدن ذغال سنگ كار ميكردند . او اكنون يكي از فعالان نژادپرستي است و به تازگي در يكي از كليساهاي سياه پوستان بمب گذاري كرده است...

«فرانک لوکاس» (واشينگتن) راننده و محافظ يکي از رؤساي تشکيلات تبهکاري است که پس از مرگ رئيسش خيلي زود موقعيت خود را به عنوان وارد کننده ي درجه ي يک مواد مخدر در هارلم نيويورک تثبيت مي کند. «ريچي رابرتس» (کرو) نيز پليس درستکاري است که رهبري گروه ضربت مبارزه با مواد مخدر را به عهده دارد و مي کوشد تا جلوي فعاليت هاي تشکيلات «لوکاس» را بگيرد...


Michael Westen (جاسوس!) وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت میکنه! «به عنوان جاسوس وقتی میسوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقهی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت میکنه حساب میکنی. خلاصه تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش میکنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی میکنند. تمام تلاشش اینه که بفهمه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذره با کمک دو نفر از دوستانش عملا نقش Private detective رو هم بازی میکنه. روایت قصه، اول شخص هست. خود مایکل قصه رو روایت میکنه...


داستان زندگی یک پسر سیاه پوست ۱۳ ساله آمریکایی است که در محله بروکلین نیویورک زندگی میکند. داستان این سریال بر اساس زندگی واقعی "کریس راک" کمدین معروف آمریکایی نوشته شده است. "کریس" نوجوانی است با کلکسیونی از آرزوها و رویاها که بایستی از بردار کوچکتر خود مراقبت کند چرا که پدر و مادر او در بخش اورژانس کار میکنند.او می کوشد تا با وجود همه مشکلات دنیای خود را بسازد. در کنار او دوستان دیگری هم هستند که گاه در پیشبرد رویاهای دیوانه وار "کریس" به او کمک می کنند و گاه مزاحم پیشرفتش می شوند. داستان سریال خطی و ساده همراه با طنز ویژه سیاهان است. این سریال محصول سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ است و توانست با امتیاز ۸٫۱ به کار خود پایان دهد.

«رادي» (افلک)، خلافکار خرده پا، پس از آزادي از زندان خود را به جاي هم سلولي فوت شده اش جا مي زند تا بتواند با «اشلي» (ترون) - دوست دختري که او از طريق نامه نگاري پيدا کرده - همراه شود. همه چيز خوب پيش مي رود تا اين که «رادي» با «گابريل» (سينيسي)، برادر «اشلي»، آشنا مي شود که قصد سرقت از کازينويي در ميشيگان را دارد...

«ژنرال جو کامبل» (کرامول) از فرماندهان شایسته ی ارتش و ظاهرا شخصیتی بی عیب و نقص است. وقتی که دختر ژنرال، «سروان الیزابت کامبل» (استفانسن) به طرز فجیعی به قتل می رسد، او دچار بحران شخصیتی و سیاسی می شود. حالا «پل برنر» (تراولتا)، افسر بخش جنایی ارتش و «سارا نهیل» (استوو)، افسر آگاهی، مأمور رسیدگی به پرونده ی قتل می شوند...