یک پدر ساده که کارگری بیش نیست روزی یک بسته را پیدا می کند که داخلش اسباب بازی می باشد آن را برای پسر خود به عنوان هدیه می آورد اما این اسباب بازی یک اسباب بازی معمولی نیست...
ماموران فاسد دولتی چین به طور مستمر در حال ناپدید شدن توسط فرد ماسک داری به نام “میمون آهنی”، می شوند. دولت هم دست به کار می شود و تمام نیروهای خود را برای پیدا کردن این شخص بسیج می کند...
پس از کشته شدن بیلی لو در حالی که به دنبال قاتلان دوستش است، برادرش بابی تمام تلاش خود را می کند تا عاملان را به دست عدالت بسپارد...
دو شاگرد یک استاد مست، بر علیه یک استاد کنگ فو شرور و گروهش مبارزه می کنند و این در حالی است که این استاد شرور قبلا از استاد این دو، شکست خورده است...
داستان در مورد دو مدرسه هنرهای رزمی است که خود را برای شرکت در مسابقاتی مهم آماده می کنند...
لای ( دیوید چیانگ ) قهرمان جوان و بینظیری است که هیچ راهزن و متجاوزی نمی تواند در برابرش قد علم کند اما پاپوشی برای وی دوخته میشود . او با استاد فاسدی به مبارزه برمی خیزد اما از آنجا که استاد ، به سلاح عجیب و مرگباری مجهز است ، لای از او شکست می خورد و مجبور می شود بخاطر قولی که داده ( هر کسی که در این مبارزه شکست بخورد باید دست راست خود را قطع کند ) دست خویش را با شمشیر خود قطع کند . او زخمی و خسته به روستایی پناه می برد . یک سال می گذرد . لای اینک در یک میهمانخانه مشغول کار است که ناگهان قهرمان جوان و عدالت جویی به نام فینگ ( تی لونگ ) پا به همان میهمانخانه می گذارد …