مانو که تازه ده ساله شده، برای اولین بار به مرسیا سفر میکند تا مدتی را با خانواده پدرش بگذراند. او در میان باغهای میوه، دریا، طبیعت و یک خانواده شاد و گرم، اولین عشق خود را پیدا میکند و اولین نشانههای ورود به زندگی بزرگسالی را تجربه میکند.
"ریکی" از بیمارستان روانی مرخص می شود.او دقیقا می داند که قصد دارد چه کاری انجام دهد.او می خواهد "ماریا" زنی که یکبار با او رابطه داشته را پیدا کند تا با او ازدواج کند...
گروهی از افراد مطرود با پس زمینه ها و ملیتهای مختلف مجبور می شوند در یک عملیات حفاری در آمریکای جنوبی کار کنند.وقتی آتش کنترل همه چیز را به هم می زند،چهار تن از آنها فرصت آنرا بدست می آورند تا با انتقال شش جعبه دینامیت از میان جنگل پول زیادی بدست بیاورند...
«سورين» (دونوو)، زن جواني است که به رغم علاقه به شوهرش «پي ير» (سورل)، بعدازظهرها در يک فاحشه خانه کار مي کند. تا اين که يکي از مراجعان خانه، خلافکار جواني به نام «مارسل» (کلمانتي)، به او دل مي بندد...
رم. دختر مترجمى به نام « ويتوريا » ( ويتى )، پس از چهار سال رابطه، از محبوبش « ريكاردو » ( رابال ) جدا مىشود. چندى بعد با « پىيرو » ( دلون )، كارگزار سهام مادرش ( برينيون ) در بازار بورس، رابطه برقرار مىكند. اما سرانجام تصميم مى گیرد كه تنها باشد...
دخترى به نام « ويريديانا » ( پينال ) قرار است راهبه شود. او پيش از اجراى مراسم سوگند در صومعه به ديدار آخرين خويشاوند خود، مرد ثروتمندى به نام « دون خايمه » ( رى )، مىرود. « دون خايمه » خيلى زود جلب « ويريديانا » مىشود. با اين همه دست به خودكشى مىزند...