یک زوج کاری در برنامه تلویزیونی برای کودکان را قبول می کنند. با وجود پول و موفقیت در کار، رابطه‌ی آن ها خشن می شود. تا اینکه...
رایلی دختر ۱۱ ساله و شادی است که بخاطر شرایط خانوادگی، مجبور می شود به همراه پدر و مادرش به شهر سان فرانسیسکو نقل مکان کند. رایلی در این شهر جدید باید دوستان جدید پیدا کرده و وضعیت خودش را با این محیط تطبیق دهد. با این‌حال ۵ احساس مهم ذهن او شامل "خوشی"، "ناراحتی"، "خشم"، "ترس" و "انزجار" قادر نیستند در موقعیت جدیدی که رایلی در آن قرار گرفته مدیریت همیشگی شان را بر ذهن او داشته باشند و دائما در حال کشمکش هستند، اما...
گروهی از سربازان در یک شهر کوچک کنار رودخانه منکوگ در شمال تایلند با یک بیماری عجیب و غریب دست و پنجه نرم می کنند...
خانواده بوین که به تازگی دچار مشکلات مالی شده اند، به یک خانه‌ی جدید نقل مکان می کنند، اما این خانه جدید کلی ارواح خبیث دارد که بیکار در آن خانه منتظر مانده اند تا بوین‌ها به اینجا بیایند و بساط تسخیر کردنشان را به راه کنند...
در کشاکش جنگ‌های ناپلئونی در حالی که مدت‌هاست که در انگلستان جادو دیده نشده و مردم اعتقادی به اجرای آن ندارند، سرنوشت دو مرد است که آن را بازگردانند؛ آقای نورل گوشه‌نشین عازم لندن می‌شود تا جادو را به انگلستان بازگرداند و جاناتان استرنج جوان و جسور درمی‌یابد که استعداد جادوگری داد و باید در این راه قدم بردارد...
اواخر دهه ی ۱۹۶۰ اعتیاد به الکل و مواد مخدر باعث سقوط و سرانجام مرگ خواننده ی مشهور راک، «رز» (میدلر) می شود.
شوهر میزوکی (یوسوکه) ۳ سال پیش ناپدید شده است. یوسوکه ناگهانی به خانه باز می گردد و از میزوکی می خواهد که با او به سفری برود. سفرشان به مناطقی است که مردمانش به میزوکی در سفر قبلی کمک کرده اند. سفرشان به میزوکی اجازه می دهد که آن چه را یوسوکه در آن ۳ سال انجام داده، ببیند و لمس کند و …
آرتور یک شهروند آمریکایی است که به خودکشی فکر می‌کند ، او به این منظور راهی جنگل خودکشی معروف به «دریای درختان» می‌شود که یک جنگل اسرارآمیز پایین کوه فوجی در ژاپن است. آرتور که بهترین جا را برای مردن پیدا کرده است با مردی ژاپنی برخورد می‌کند که او هم افسرده است و قصد خودکشی دارد و ...
چهار دوست که به قصد تفریح و کاوش اما با یک برنامه ریزی نامناسب به منطقه Dartmoor می روند، با هیولای آنجا روبرو می شوند. آنها که وحشت تمام وجودشان را فراگرفته می بایست تا صبح زنده بمانند...