
زنی برای پسرش سفارش یک لباس عروسی را میدهد تا در مراسم ازدواج خواهرش آن را بپوشد. شاگرد خیاط، به همراه دو نوجوان دیگر که در همان ساختمان زندگی میکنند، نقشهای میریزند تا لباس را شبهنگام بر تن کنند تا ببینند لباس به آنها میآید یا نه. اما کارها طبق برنامه پیش نمیرود و برای برگرداندن لباس دچار مشکل میشوند...

کری یک دختر بنیادگرای مذهبی است، اما مادرش یک زن همجنسگرا است که می خواهد با زنی دیگر ازدواج کند که یک دختر دارد. کری مجبور می شود به خانه جدیدشان برود و با آدم هایی که قبولشان ندارد زندگی کند. پس از ۲ روز سپری کردن در خانه، والدینش به سفری تجاری می روند و کری مجبور است در خانه بماند و از خواهر ناتنی اش مراقبت کند...