
ميليونرى به نام « اسميت » ( رايان ) كه حال و روز متعادلى از نظر روانى ندارد ، وارد زندگى « ليونورا » ( بل گدس ) میشود و با او ازدواج مىكند . با اين همه ، « ليونورا » متوجه مىشود كه زندگى خوشبختى با همسرش ندارد و بيشتر اوقاتش را بايد با مستخدم وفادار او ، « فرانتسى » ( بوا ) ، بگذراند .

رئیس بزرگ، در پی سرکوب مخالفانش گروه دوازده نفره ای به سرپرستی “زین کانگ” تشکیل می دهد تا تحت تعلیم قرار بگیرند و با استفاده از “گیوتین پرنده” مخالفان را پنهانی به قتل برسانند. “ما تان” ورزیده ترین عضو گروه از دیدن ظلم “رئیس بزرگ” و کشته شدن دوست هم گروهش “چینفو” که از انجام ماموریت سر باز زده بود. از گروه می گریزد...