
قسمتاول : بولوار جنايت ، پاريس ، سال ۱۸۴۰. « گارانس » ( آرلتى ) ، زنى اغواگر ، كه از بودن با « لاسهنر » ( هران ) دلزده شده ، توجه « دوبورو » ( بارو ) ، بازيگر تياتر ، را به خود جلب مىكند. قسمت دوم : مرد سفيدپوش. پاريس ، سال ۱۸۴۷. « دوبورو » به بازيگرى مشهور بدل شده و پس از ازدواج با « ناتالى » ( كازارس ) صاحب پسرى شده است. اما « گارانس » كه به تازگى از سفر بازگشته ، مخفيانه به ديدن « دوبورو » مىرود.

فرانسه ى اشغال شده ، جنگ جهانى دوم. « هرى مورگان » ( بوگارت ) كه در جزيرهى مارتينيك زندگى مى كند ، قايقى تفريحى دارد كه با آن ، مشترى هاى پولدار را براى ماهى گيرى مى برد. دستيار او ، « ادى » ( برنان ) الكلى نه چندان باهوشى است كه خوش قلب ىاش باعث شده همه دوستش داشته باشند. تا اين كه پيدا شدن سر و كله ى دخترى به نام « مرى براونينگ » ( باكال ) معناى جديدى به زندگى « هرى » مى بخشد...