

اینویاشیکی خانواده داره، یه زن و دو تا بچه که هیچکدوم بهش اهمیتی نمیدن. وقتی میفهمه که فقط سه ماه دیگه زنده ست، متوجه میشه که جز سگش هیچکس براش ارزشی قائل نیست. چیزی از این نتیجه گیری نگذشته که توسط سقوط آدم فضایی ها کشته میشه. اونا دوباره به صورت یک ماشین میسازنش. حالا که دیگه انسان نیست زندگیش چه تغییری میکنه؟


پا به دنیایی پر از غارها و چاله هایی عظیم به نام Abyss می گذاریم؛ جایی که غارها مکان هایی اکتشاف نشده هستند، کسی از اینکه یک غار و یا چاله چقدر عمیق می باشد با خبر نیست و گفته می شود که در این غارها موجوداتی اسرار آمیز که برای انسان های امروزی ناشناخته اند زندگی می کنند. در طول نسل های گذران، ماجراجویان بسیاری پا به درون غارها گذاشته، سرگذشت های بسیاری شکل گرفته است و افرادی که شجاعت پا گذاشتن به این مکان ها را پیدا می کنند به نام “غار نوردها” شناخته می شوند. در شهر “اوسو” که در حاشیه منطقه Abyss قرار دارد، بچه ای یتیم به نام “ریکو” زندگی می کند که آرزو دارد همانند مادرش که زمانی غارنورد بوده پا به غارها بگذارد و پرده از راز این مکان های مرموز بردارد. روزی از روزها ریکو با پا گذاشتن به غاری با پسری مواجه می شود … پسری که ظاهراً یک ربات است و …


گاتسو از زمان تولد به دست یک گروه مزدور افتاد و با آنها بزرگ شد. او پس از اینکه برای دفاع از خود، محافظش را کُشت، مدت ها ناپدید شد. سالها بعد او با گریفیث و گروه هاوک مواجه می شود. گروه هاوک برای پادشاه میدلند میجنگد و پس از پیروزی جنگ صد ساله علیه چودا، آنها تبدیل به محافظان شخصی پادشاه می شوند و...


ساترو فوجینوما یک مانگاکای ۲۹ ساله است که بعد از شروع به کار کردنش تلاش می کند تا اسمی در کند. ولی این تنها دغدغه ساترو در زندگی اش نبود او یک قابلیت فراطبیعی خاص هم دارد که به اجبار به زمان قبل از وقوع یک حادثه فاجعه آمیز یا مرگ فرستاده می شود تا آنقدر زمان را تکرار کند که از حادثه جلوگیری شود. یک روز او درگیر حادثه ای می شود که برای او به عنوان قاتل پاپوش درست می کنند. ساترو برای نجات قربانی ( مقتول ) خودش را به گذشته می فرستد و به زمانی می رسد که در مدرسه ابتدایی بوده درست یک ماه قبل از ناپدید شدن همکلاسیش ، کایو هینازوکی. ساترو حالا باید کایو را پیدا کند و راز ناپدید شدنش را کشف کند.


مدرسه خصوصی هاچیمیتسو یک مدرسه دخترانه و معتبر شبانه روزی در خارج از شهر توکیو است اما با آغاز سال تحصیلی جدید در سیاست های مدرسه تجدید نظر می شود و به پسر ها اجازه ورود به مدرسه داده می شود. کیوشی فوجینو در اولین روزش در مدرسه هاچیمیتسو متوجه می شود که یکی از تنها ۵ پسری است که دراین مدرسه ثبت نام کرده اند. اما این مدرسه اون بهشتی که این ۵ پسر در فکر خود دارند نیست ...


داستان روایت گر فضایی فانتزی و تاریک در شهر توکیو است، موجودات مرموزی به نام "غول" در پی شکار و خوردن انسان ها هستند . و مردمی که بسیار وحشت زده اند، زیرا نمی دانند "غول ها" پشت کدام چهره انسانی مخفی شده اند. "کانکی" یک دانشجوی ساده است که بعد از آشنایی با دختری که علایق مشترکی به خواندن کتاب دارند سرنوشتش برای همیشه تغییر می کند...


تاکامیا هونوکا یک دانشآموز معمولی است که تنها مشکلش این است که کنار کاگاری آیاکا، زیباترین دختر مدرسه، نشسته است. آنها هرگز با هم صحبت نکردهاند و هر تعامل کوچکی بین آنها باعث میشود که باشگاه طرفداران کاگاری، تاکامیا را بزنند. اما وقتی یک قسمت از ساختمان مدرسه در حال سقوط است و قصد دارد او را به عالم بعد بفرستد، کاگاری است که به نجات او میآید. فقط… او لباس یک جادوگر پوشیده است، او را در آغوش خود حمل میکند و روی یک جارو شناور است؟! کاگاری به تاکامیا میگوید که مأموریتش حفاظت از او است و حالا میتواند به جای پنهان کاری، به صورت آشکار از او حفاظت کند.