
گروهی متشکل از چند پسر در یک جزیره سرگردان هستند.آنها که رها شده اند تا با یکدیگر کنار بیایند،باید مسئولیتهای یک فرد بالغ را به عهده بگیرند حتی اگر آمادگی اش را نداشته باشند.در این بین آنها به دو گروه تقسیم می شوند،گروه "رالف" می خواهد برای خود سرپناه ساخته و غذا جمع آوری کند در حالیکه گروه "جک" قصد شکار و خوشگذرانی دارد...

داستان شهری در امریکای لاتین که مردم در آن بر دو دسته اند: کارگر یا بیکار، و از این دو گونه بیرون نیست: کارگرانی در پرتو سازمان نفت و بیشینه ای بیکار؛ و در هر دو گونه، مردمانی یکنواخت، با زندگی خسته کننده. تا اینکه یکی از چاه های «نفت» آتش می گیرد و برای خاموش ساختنش نیاز به نیتروگلیسیرین است...