
سال ٢٠٥٧. کره زمین در معرض تهدیدی بزرگ قرار دارد. خورشید مانند گذشته قادر به گرم کردن کره زمین نیست و از این رو ادامه زندگی انسان ها نیز با خطر مواجه شده است. تنها یک راه امیدبخش برای تغییر وضعیت باقی مانده است: سرنشینان سفینه فضایی «ایکاروس ٢» که به سوی خورشید در حرکت است. هدف این ماموریت ایجاد فعل و انفعالات درونی تازه درون خورشید به وسیله کلاهک های هسته ای است. هفت سال قبل سفینه «ایکاروس ١» به همین منظور راهی سفر شده و ماموریت اش ناکام مانده بود، اینک همه دنیا نفس را درون سینه حبس کرده و منتظر سرانجام ماموریت این هشت نفر است.

در آینده ای دور یک گروه قدرتمند به اسم «اتحادیه» بر کهکشان حکومت می کنند. این گروه که بصورت استبدادی بر تمام سیارات تسلط دارد همواره در تلاش هستند تا مخالفان و شورشیان را سرکوب کنند. یک گروه از این شورشیان به فرماندهی کاپیتان «مالکوم» سوار بر یک سفینه قدیمی با نام «سرنیتی» سعی دارند تا از دست نیروهای اتحادیه بگریزند. در همین زمان دختری به اسم «ریور» که قادر به خواندن ذهن افراد است موفق می شود ذهن گروهی از سیاستمداران اتحادیه را خوانده و پی به اسرارشان ببرد. به همین خاطر او به کمک برادرش «سایمن» از دست نیروهای اتحادیه و به خصوص مامور بی رحمی به اسم «آپریتیو» گریخته و در ادامه آنها به سفینه سرنیتی پناهنده می شوند.

داستان انیمیشن دربارهی رویارویی دختری جوان با موجودی ماورای زمینی است. لیلو دختری تنها و اهل هاوایی است که یک سگ کوچک زشت را برای نگهداری قبول میکند و او را استیچ مینامد. استیچ میتواند یک حیوان دست آموز تمام عیار باشد به شرطی که واقعاً نتیجهی یک تحقیق ژنتیکی نباشد که از سیارهای بیگانه گریخته و روی زمین سقوط کرده!

«آقای بادوینگ» (رابینز) را برای مأموریتی تجاری فرامی خوانند. «والتر» دوازده ساله (هاچرسن) و برادر کوچک ترش «دنی» (بوبو)، در غیاب پدر به نوعی بازی فکری می پردازند که «دنی» در زیرزمین پیدا کرده است. اما بچه ها خیلی زود در می یابند که بازی «زادورا» قابلیت های نامتعارفی دارد و ناگهان «خانه ی بادوینگ ها» به فضا پرتاب می شود و …

سه سال از آغاز جنگ کلونها گذشته است و شوالی های «جدای»، «ابی وان کنوبی» و «آناکین اسکای واکر» بسختی جنگیده اند. «آنا کین» (کریستین) که به طور پنهانی با «سناتور پادمه» (ناتالی پورتمن) ازدواج کرده، از ترس از دست دادن او و تحت فشار «صدراعظم پالپاتاین» (مک دیر مید) و دوستی کنوبی (ایوان مک گریگور) تصمیم می گیرد به نیروی تاریکی بپیوندد...


دکتر هو (Doctor Who) سریال علمی تخیلی پر بیننده ساخت شبکه تلویزیونی بیبیسی است. داستان سریال در مورد مسافری مرموز با ماشین زمان مخصوص خود به نام دکتر (The Doctor) است. «دکتر» از نژاد Time Lord یا ارباب زمان است، موجوداتی تخیلی مانند انسان اما ساکن کرهای دیگر به نام گالیفری هستند. اربابان زمان موجوداتی بودند که متخصص سفرهای زمانی شدند. در سریال با شخصیتهای متفاوتی از این موجودات آشنا میشویم.

در این قسمت از انیمیشن تام و جری، آنان این بار به مریخ می روند! در طی صعود به منطقه فضایی، تام با طرح ها و نقشه ها و دستگاه های عملی در تعقیب جری می باشد. کارمندان در حال آزمایش روی مواد غذایی خشکیده هستند (موادی که تا زمانی که مرطوب می شوند، از هم متلاشی شده و به خوراکی تبدیل می شوند). به گوش می رسد که «باز بلیستر» و «بیف بوزارد» در حال رفتن به مریخ هستند و…....


داستان سریال در نقطه ای دور دست از جهان هستی روی می دهد، جایی که تمدن بشری دیگری بصورت مجموعه ای از سیاره ها که با نام دوازده کولونی شناخته می شوند مشغول به حیات است. در حال حاضر این نسل از بشر در حال جنگ با سایلون هاست؛موجوداتی که در واقع از همان رباتهایی پدید آمده اند که سالها پیش انسانها خود آنها را آفریده بودند و اکنون این رباتها که به سطح پیشرفته ای از هوش و فناوری رسیده اند با تکنیک های خاص به جنگ با انسانها برخواسته اند و به طوری ناگهانی در صدد جنگ با انسانها بر می آیند و بدین ترتیب با انفجار هسته ای تمامی دوازده سیاره را نابود می کنند و با جنگ فضایی تمامی سفینه های انسانها را نیز از بین می برند. اما سفینه ی فضایی گالاکتیکا تنها سفینه ای ست که نجات پیدا می کند...